رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

تفاوت

خسته میشم

یعنی این روزها خیلی خسته میشم .تند تند خسته میشم. زیاد خسته میشم.مدام خسته میشم .وحشیانه خسته میشم.همه ی این ها هست و این ها همه نیست.کلافه میشم.استرس دارم.دلهره دارم.یعنی یه احساساتی که شادی سال ها پیش نداشتم.ادم های دورو برم رو نگاه میکنم خیلی هاشون مثل خود من هستن و تا دیروز میگفتم که مگه میشه فلانی خسته بشه ولی امروز خودم رو میبینم که خسته گی هام هر کسی نمیبینی جدی بودن هام و هر کسی نمیبینه بیشتر ادم های اطراف فقط سرخوشی هام و میبینن خنده ها و جک گفتن ها و ورجه وورجه کردنام و بچه گی کردنام و .دلم یه جای جدید میخواد یه اسمون دیگه یه زمین دیگه یه جایی که فقط اینجا نباشه.از این مردم شبیه خودم متنفرم از این همه ادم خسته و کلافه و مضطرب از این همه ادم نا مشخص و داغون .اهای هرکی که هستی و داری این قربیلک و میچرخونه یه حرکتی بزن که بکنم از این جا و برم . بروم به هر ان کجا که باشد به جز این سرا سرایم

نظرات 1 + ارسال نظر
The Conqueror Worm چهارشنبه 6 مرداد 1395 ساعت 16:03 http://lunacy.blogsky.com/

یک مدتی تکه کلام مامانم خسته شدم بود بعدها کم کم از دهنش افتاد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد