رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

مشاجره های تابستانی

از دیر بازی ما چاک و دهن نداشتیم.البته تمام سعیمون رو میکردیم که از مشاجره نکنیم.

مشکل از جایی شروع شد که سعی میکنی با ادب فتار کنی و کظم غیظ کنی یه عده فکر میکنن در دایره لغات ما کلمات خیلی محدود هستند پس سعی میکنن میزان سعه صدر ما رو بسنجن در این زمان استانه تحمل بعضی ها زیاد نیست مثل من و مدلی باهاشون رفتار میکنم که شایسته شون هست...امروز چند تا از این شایسته سالاری ها رو نشون بعضی ها دادم که بفهمن دیر اومدن نخوان زود برن...

دارم میرم یه کنکاش دو سه روزه و مراقبه و تنهایی و کوفت و مرگ...بدون اینترنت بدون فکر و خیال البته اولی رو قطعا  اما دومی و امکان نداره.

باور کنید شما تا زمانی که از سیگار یا مشروب  لذت نبردید نمی تونید بفهمید که ترک اینها و یا حتی بهشون فکر نکردن یا کنار گذاشتنشون چقدر میتونه غیر ممکن باشه.این در مورد بعضی ادم ها هم صدق میکنه کافیه که حتی یک بار با یکی بهت خوش گذشته باشه کافی یک بار طعم بودن در کنارش رو تجربه کرده باشید امکان نداره بتونید اون شخص رو فراموش کنید.حالا فکر کنید که یک این یک بار چندین بار باشد بار ها باشد مدام باشد تا اخرین روز عمر فراموش نخواهید کرد.و حتی هر بار بعد از فکر کردن به انها اولش از خوشی کیفور میشوید و بعد شاید غصه بخورید البته. اما کیف کردن هرگز از این بخش از زندگی تان از بین نمی رود.پس میان خاطره ها انها که کیف کردنشان زیاد است نگه دارید و با فکر کردن به انها مدام کیف کنید ... من گاهی سرم خلوت بشه خاطره بازی میکنم با اون ها و لذتش و میبرم . میخوام برم چند روزی برای خودم و با خاطره هام کیفور بشم ...

نظرات 1 + ارسال نظر
مارال سه‌شنبه 20 شهریور 1397 ساعت 08:03 http://mypersonalnotes.blogsky.com/

سه بار طعم بد شراب قرمز و صورتی رو تحمل کردم ولی هیچ احساسی بهم دست نداد که خوش به حالم بشه :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد