رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

من هیچ چیز نمی دانم

به حساب دلار 10400 طلب یازده میلیون تومانی وصول نشده هنوز.

قست های وامی که عبدالله ضامنم شده بود چند تایی عقب افتاده .چند روز پیش که زنگ زد و گفت یکی دو تاش و اگر میتونی بده میخوام ضامن فلانی بشم مجبور شدم از پس اندازه روز مبادا خرج کنم ...از همان که فعلا دارم خرجش مکینم.دو ماه قبل هم رفتم و برای بیمه بیکاری اقدام کردم که حداقل تا یک سال اینده کرایه خانه را عقب نباشم.وام عبدالله هم صرف بدهی ها شد.حقیقتش امسال سراشیبی کشور روی نحوه ی زندگی من هم اثر گذاشته.در شش ماه گذشته کلا دو یا سه تار بزرگ داشتم و از مهر دوران رکود کاری است تا بهمن ماه که فکر میکنم امسال تا اسفند و حتی فروردین هم ادامه پیدا کند.اوضاع بازار که گفتن ندارد و اوضاع جیب مردم هم بدتر.همه به طرز عجیبی به ندبال نقد کردن چیز های بدرد نخورشون هستن و من این وسط چیز بدرد بخوری هم ندارم.پس انداز طلا ها رفت برای خرید ماشین .پول خانه شد یک مغازه در یک جای فعلا بدرد نخور که حتی زیر قیمت هم خریداری برایش نیست.و بقیه پول ها که روز به روز کمتر میشه و من که نمی دونم کی میتونم این وضع و تغییر بدم.اگر شرایط فراهم بشه و تا سال اینده بتونم از کشور برم شاید 15 سالی وقت داشتم باشم که از دوران جوانی ام لذت ببرم ...و کیه که ندونه بزرگ ترین لذت من در زندگی سفر رفتن و مستی و سیگار و از هم مهمتر نوشتنه.

واقعا کجای دنیا میشه به همه اینها با هم رسید.همیشه تو رویاهام خودم و برنده بوکر و پلیتزر میبینم.و یه سری جوایز ریز و درشتی که در حال حاظر فقط رویا محسوب میشن.اما مگر نه اینکه هر رویایی که ما داریم وقتی شکل میگیره که تواناییش و هم داشته باشیم.پس من تواناییش رو دارم فقط جسارتش رو ندارم.اعتماد به نفسش رو کم دارم و کمی و فقط کمی شانس شاید.

بدلیل رسیدن مهمان نا خوانده تا ساعاتی دیگر باید برم کمی مزه و میوه و خرت و پرت بخرم.یعنی من از گشنگی بمیرم هم نمی تونم از خیر دورهمی بگذرم.و قطعا تا زمانی که اینطوری باشم نه پول دار میشم و نه لاکچری ...

ولی کی میدونه امشب که بخوابم اتفاب فردا رو میبینم یانه.پس به قول عماد امشب یکم عاشقی کنیم تا فردا که افتاب طلوع کردو نفس کشیدم دوباره یادم امد برای بقیه درد و مرض های زندگی یه فکری بکنم...

من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشـت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و ترا نسیه بهشت...

#خیام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد