رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

واقعا زندگی کردن توی ایران بدتر از زندگی تو یه کمپ پناهنده هاست ؟

راجع به کمپ ها واقعا اطلاعات دقیقی ندارم ...

حرف ها خیلی متناقض اند و من هنوز این ور دنیا هستم اما...اینجا...

اوضاع اصلا خوب نیست.بی هدف بی انگیزه و به شدت نگران برای اینده.امروز به مدد قدرت جوانی می تونم کاری انجام بدم و کسب درامد کنم بدون اینکه بیمه باشم یا پس انداز خاصی برای اینده داشته باشم.فردا که در استانه 6 سالگی باشم قراره چه اتفاقی بی افته؟

مثلا همین الان که دارم مینویسم حدود 700 هزار تومن پس انداز نقدی دارم و حدود 5 میلیون بدهی شناور...

از اول امسال کلا سه تا کار انجام دادم که خیلی هم چیزی برام نموند چون نوسنات دلار تقریبا دهنم و صاف کرد برای انجام اون کار ها...نه اهل خرج های ماهانه و اجاره و قسط ها که خوب هست...چیزی در حدود دو میلیون و پانصد هزارتومن.یعنی اگر من ماهانه 2.5 میلیون در امد داشته باشم تازه با قسط ها و مخارج صاف میشه ...مثلا همین نوشتن و چاپ کردن داستان ها که الان تقریبا دو سالی میشه که به شدت افت کرده و اصلا امیدی به چاپشون ندارم.البته پولش رو هم ندارم.

خیلی وقت ها میشه که مسافرت رو مهمون دوستام هستم و به اصرار اون ها میرم.حتی باشگاه رو هم مثل مبادله کالا با کالا در ازا انجام یه سری خدمات کاریم هزینه ش و میدم.

دوستان زیادی ندارم.و از ارتباط با ادم های جدید خیلی استقبال نمیکنم...

در ابتدای  35 سالگی یعنی شاید تقریبا نیمی از راه طی شدن عمر مفید شاید که بعید میدونم البته.من شدیدا برای 50 یا حتی 40 سالگی خودم نگرانم.

زندگی توی کمپ ها اگر منجر به رفتن و ورود به دنیای جدید باشه اونقدر سخت نیست که زندگی توی این کشور هست.

وقتی تو ایرانی زندگی می کنی (حداقل برای من اینطوریه)اوضاع متفاوتی که منتظری تجربه ش کنی فقط مرگه.

فقط چند دقیقا فکر کن به اینکه در این کشور( مقایسه بر اساس همون یه تجربه خارجی که داشتم البته):

بدترین مدل رانندکی رو میبینی

عصبانی ترین ادم های روی زمین رو باهاش سر و کار داری

بی کیفیت ترین ماشین های موجود در جهان رو سوار میشی

بی خاصیت ترین مواد غذایی و حتی گاهی الوده ترین شون رو مصرف میکنی

در ده سال گذشه بیشترین تعداد مهاجرت رو نسبت به جمعیت داشتیم

بیشترین امار مرگ و میر جاده ای

بیشترین امار مبتلا شدن به سرطان در دنیا از انواعش رو ما اولیم ...از سرطان پستان و پروستات بگیر تا معده و روده و مغز

فاسد ترین نظام اداره دنیا

و شاید یه سری امار ها رو نشه ثابت کرد اما دروغ گو ترین ها ادم ها و طمع کار ترین ادم ها منفعت طلب ترین ادم ها ونمک نشناس ترین ها و خیلی ترین های دیگه رو حد اقل من توی این سال های مستقل بودن تجربه کردم متعلق به ماست.

من زندگی توی کمپ ها رو تجربه نکردم اما شاید جایی باشه حد اقل امیدی به بهبود اوضاع داشته باشی و یه روزی بیاد که بتونی با ارامش و با کمترین درامد زندگی کنی و با ارامش بمیری ...

اما اینجا نه امیدی هست و نه ارامشی...

این ها حس درونی من نسبت به کشوری که بی هیچ بزرگ نمایی این روز ها اصلا دوستش ندارم.تجربه ها و مثل هایی که به چشم دیدم ...

منتظر فرصتی هستم که برم و باقی عمرم رو در بدترین حالت در اون طرف مرز ها بد بگذرونم...حد اقل عمرم رو در این برکه متعفن و ساکن تلف نکنم ...

زندگی توی کمپ ها در بدترین حالت میتونه از اوضاع فعلی من بهتر باشه قضاوت رو میزارم برای وقتی که رفتم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد