رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

فرضیه افتادن اتفاق های خوب

بگو چی شد ؟

پریروز از یک دوست مجازی دعوت به همکاری شدم برای نوشتن نقد تاتر و قرار شد هفته ای یک کار رو برم ببین و نقد بنویسم و در یک خبرگزاری اینترنتی  کار بشه.

اول فکر کردم خوب شاید خیلی نمیشه جدی گرفت.این همه منتقد و فارق التحصیل تاتر چرا من.پس احتمال اینکه من بتونم توی این کارزار موفق بشم خیلی کمه.دیروز صبح اما وقتی بیدار شدم با پیام های زیاد از دوست مجازی مواجه شدم که بدو بدو به کار امشب برسی تماس گرفتم کار رو قطعی کردم و رفتم دیدم از ذوق این اتفاق تا نیمه های شب نشستم و نقد کار را نوشتم و حال منتظرم که توی صفحه هنر و فرهنگ کار بشه.

واقعا سال ها بود منتظر این بودم که بتونم هفته ای یک کاررو حداقل برم واز نزدیک ببینم و خوب میسر نمی شد تا اینکه...

اتفاق های کوچک خب هرچند شاید خیلی به چشم نیاید اما حال ادم را عجیب خوب میکند و حالم الان خیلی خوب است.

از امروز بی صبرانه منتظر هفته ی اینده و کار بعدی هستم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد