رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

اخرین کرگدن سفید زمین

صبح از ساعت 11 شروع شد.

با یک عالمه حرف های بی خود و جر و بحث های بی پایان.دلم میخواست یه اهنگ بزارم و برای خودم قری بدم اما دیدم حوصله اهنگ های قری و ندارم. هم خونه ای هم با اهنگ های مسخره ای که میذاشتم کلافه شد و رفت که یه دوش بگیره و بره تمرین.نهایتا رسیدم به چاووشی.

یه دوست عزیز دارم که قبلنها یه عادت با نمک داشت و اون هم گرفتن فال اهنگ های گوشی بود...چقدر با نمک بود...

متاسفانه ارشیو کردن اهنگ ها این امکان و از ادم میگیره...فولدر چاووشی فقط چاووشی داره یا لارا فابین فقط یه البومه که به زبون فرانسه و زجه های زجری اوری داره الیاس هم که ترکیه و هم خونه کلا با اهنگ های ترکی مشکل داره.علی زند وکیلی هم اونقدر شلخته س که هر کدوم از اهنگ هاش یه جوره مثلا داره یه سنتی با حال میخونه و داری کیفور میشی اما تو ترک بعدی یه دفعه تنبور میره رو مخت و کلافت میکنه...میرم سراغ قمیشی ها...اوندر گوش دادم که اهنگ و ترانه ها رو حفظ شدم و چالش غافلگیر شدن نداره...شادمهر یه عالمه اهنگ بدون شعر و محتوا و فقط شاوغ بازی...همایون شجریان هم که فقط شده موسیقی متن فیلم های نعمت الله...حتی سراغ جواد یساری هم رفتم و یکم خلع رو حوزی گوش دادنم رو ارضا کردم.اومدم سراغ کالکشن قدیمی و هی خاطره اومد تا خاطرم و حالم و بدتر کرد.رفتم سراغ کمتر شنیده شده ها...مثل چاووشی...من عادت بدی دارم هر چیزی میاد و دانلود میکنم و سر سری گوش میدم...مثل همین چاووشی که قدیمیه و خیلی وقت بود که خوب گوش نداده بود...اهنگ های شلوغ که انگار داره زور میزنه و من دارم شعر ها رو گوش میدم یه سورئال واقعی یه حجم از تخیل که این ویژگی چاووشی به شدت به دلم میشینه...

حوصله فیلم دیدم هم ندارم.

حوصله کتاب خوندن

حوصله بیرون رفتن

حوصله هیچی

و همش یه چیزی تو مخم داره رژه میره/این بیت از بهمنی

حرف بزن حرف بزن سال هاست

تشنه ی یک صحبت طولانی ام

دلخوش گرمای کسی نیستم

امده ام تا تو بسوزانی ام

ماهی برگشته ز دریا شدم

تا که بگیری و بمیرانی ام

امده ام با عطش سال ها

تا تو کمی عشق بنوشانی ام

ها به کجا می کشی ام خوب من

ها نکشانی به پشیمانی ام

چند تا بیتش و این وسط یادم رفته فعلا همین و یادمه...

پ.ن:پای چشم هام پف کرده و کبوده از بد خوابی ...موهام بلند شده و قابلیت فر بودن هم بهشون اضافه شده..شلخته و گره خورده ...

لامپ مهتابی وسط حال انگار نصفه شب و تدایی میکنه برای ادم و من فکر میکنم تنها بازمانده ی کرگدن های سفید افریقام که در حال انقراضم و هیچ کس نیست که بفهمه من اخرین کرگدن سفید روی زمینم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد