رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

دایرکت های بدون محتوا

چند وقتیه که سر و کله ی یه عده توی دایرکتام پیدا میشه که فکر نمیکردم فضای توییتر اینقدر یلخی باشه.بیشتر فکر میکردم کسایی که از توییتر استفاده میکنن فاخر تر از بقیه اپ ها باشن ولی گویا همه دیوونه ان.

تا الان میتونم به 5 مورد خانم هایی که جدا شدن...3 مورد دخترانی که سابقه ی حد اقل یک بار خودکشی داشتن دو مورد ادم بر...چند مورد جهت کافه گردی البته مرد هستن  و یک مورد هم بصورت جدی پیگیر ملاقات حضوریه و هیچ توضیحی براش اهمیت نداره و فقط کنجکاوه که من و ببینه اشاره کنم...

بیکاری لعنتی بدترین چیزی که داره اینه که یه عالمه وقت مرده برای ادم داره و که نمی دونی چیکارش کنی و مجبوری خودت سرگرم کنی یا با فیلم یا سریال یا کتاب و نوشتن و این داستانا ولی نهایتا چقدر و میتونی بدون اینکه خسته بشی اینطوری بگذرونی؟

به ناچار تن دادم به کاری که اصلا دوسش ندارم و فقط میخوام برم برینم توی وقت وانرژیم.روزی دوازده ساعت کار زیر افتاب اونم توی گرمای این شهر لعنتی که سر ظهر تا 48 درجه گرم میشه و نفس ادم بند میاد ولی اگر یک ماه دیگه اینطوری سر میکنم حتما یه کاری دست خودم میدم...

خسته ام از این همه بیکاری و استرس

دیس هیدروز هم هی داره بدتر میشه و تاول ها دارن درشت تر میشن...

استرس استرس استرس

یه کثافت مزخرف که نمیدونم چطوری ازش رها بشم