رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

خستگی های دوست داشتنی

بعد از یک هفته بر گشتیم به خونه...

اتفاقات عجیب روز های کاری عجیب تر در گرما و گاهی بی برقی.

فضای هنر و تاتر که سال ها بود ارزوی تکرارش رو داشتم.پینهاد برای کار در سینمای هنر و تجربه و ...

گاهی به این حرف چاپلین خیلی فکر میکنم "همیشه اخرش خوب تموم میشه اگر الان خوب نیست پس حتما اخرش نیست...

تمام این ها هم دلیل نمیشه من به رفتن فکر نکنم میرم و سعی میکنم خود و زندگیم رو عوض کنم اما قول میدم مثل خیلی ها که میشناسم یا بعد ها شناختم "عوضی " نشم...

من همیشه همین ادم سر خوش و سر راست باقی خواهم موند ...

نمایشنامه برداشتی ازاد از هملت...نوشته مهدی میرباقری...باهاش گپ زدم و خیلی ترغیبم کرد به نوشتم نمایشنامه به عنوان دستیار کارگردان تو دو تا تمرین اول کاریزمایی نشون دادم که کارگردان جیک نمیزد بعد از تمرین همه ازم تشکر کردن که چقدر تونستم در پیدا کردن لحن ها و نقش هاشون بهشون کمک کنم.گاهی با اونکه میدونم توانایی انجام کارها بزرگ رو دارم اما باز هم میترسم.این ترس لعنتی بزرگ ترین و مزخرق ترین میراث پدر برای من بوده...

از فردا صبح باز ماراتن بعدی برای کار بعدی شروع میشه با این تفاوت که باید سر پلاتو هم حاظر بشم و میزان سن ها رو بگیریم...از اون دوندگی ها که دوسشون دارم...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد