رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

دست هایی که شفا نمی دهند

امروز روز جهانی چپ دست هاست ...

با حساب این روز تعداد روز هایی که باید به خودم تبریک بگم زیاد تر میشن.

روز معمار

روز مهندس

روز نویسندگان

روز جهانی کودک (برای کودک درونم)

حقایقی جالب در مورد چپ دست ها:

1/کلمه left انگلیسی از ریشه lyft آنگلوساکسون، که به معنی ضعیف یا شکسته است. درفرهنگ انگلیسی آکسفورد تعریف چپ دست اینهاست: فلج، ناقص، بی دست و پا، دست و پا چلفتی، بی استعداد، مبهم، مشکوک، زیرسؤال، ، شوم، و نامشروع

2/همانطور که گفتیم چپ دست ها چیزی حدود 10 درصد افراد جامعه را تشکیل می دهند. اما محققان دریافته اند در جامعه هایی که شیوع بیماری های عصبی و روانی خاص در آنها بالاتر است، درصد چپ دست های جامعه نیز بالاتر بوده است.

مطالعات پیشین دریافته اند که 20 درصد افراد مبتلا به این بیماری ها از جمله افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی و شیدایی، چپ دست بوده اند. اما امروزه مطالعات جدیدتر اظهار می دارند که شیوع این بیماری در چپ دست ها بیشتر از 20 درصد خواهد بود.

3/آزمایش های انجام شده توسط دانشگاه سنت لارنس در نیویورک نشان داد که افراد باضریب هوشی بیش از 140 بیشتر ازافراد چپ دست هستند. مشهورترینشان عبارتند از: آلبرت اینشتین، اسحاق نیوتن، چارلز داروین، و بنجامین فرانکلین.

4/در میان اسکیموها، هر شخص چپ دست یک جادوگر بالقوه است. در مراکش، چپ دست یک s'ga، یعنی یک شیطان یا یک فرد نفرین شده است. در اوستایی دشینه = راست لفظاً به معنی منسوب به شایسته ،سمت شایسته و قابل توجه است و در مقابل هاویشت (هاو-ایشته)= چپ یعنی سمت فروکوبیده شده و پست!

5/حدود 30 میلیون نفر در ایالات متحده آمریکا و 8 میلیون نفر درایران و کلا 700 میلیون نفر درجهان چپ دست هستند.

بقیه اش رو از تو سایت ها پیدا کنید

بیشتر ادم های باحال زندگیم چپ دست بودن /حتی خودم ...

زن ها در عبور از قرن ها و خوبی هایی که نیاز دارن مواظبشون باشین

امسال با اینکه تعداد دختر ها از پسر ها بیشتر بوده ولی گویا باز هم نفرات برتر جز پسر ها بودن/اصلا این جمله چه معنی میده؟شاید در نگاه اول شما را خوشحال کند به عنوان یک پسر و ناراحت کند به عنوان یک دختر /اما ...

نظر من : جامعه ما به شدت به سمت زن ستیز بودن پیش میره در ظاهر طوری نشون میدن که وای حقوق زن ها  فلان و بهمان ولی وقتی یک زن رانندگی بکنه همه با تمسخر بهش نگاه میکنن یا مثلا وقتی یه دختر بگه دارم میرم باشگاه یا مثلا وقتی دختری میگه قصد ادامه تحصیل دارم.

بخشی از جامعه توقع دارن که وزیر زن توی کابینه باشه اما وقتی مسئولیتی میگیره مدام با تمسخر زیر سوال میبرنش و حتی مسئله از اون بغرنج تر اینه که اونها بدون اجازه شوهر حق  خارج شدن از کشور رو هم ندارن و این برای برخی مرد ها شوی قدرت محسوب میشه.

زن در جامعه ایرانی اوضاعش از عربستان بهتر است اما واقعا باید ملاک جامعه ایرانی کجا باشد ؟ملاک مرد ها چطور؟چطور این حجم از نا امیدی در زنان امروز جامعه ما پدید امده ؟چطور به بی حرمتی جامعه به زن ها کسی ککش نمیگزد ؟؟؟

اقایون /شوهران/پدران/برادران /و حتی فرزندان:

این موجودات به شدت نازنین (عموما)دوست داشتنی مکمل ما هستند و این معنی اش این است که اگر نیم دیگرش شما ناقص باشد در واقع شما ناقص محسوب میشویدهیچ دستگاهی و مکانیزمی با 50 درصد توان نمی تواند 100 راندمان داشته باشد.جامعه ما برای پویایی باید زنان را جدی بگیرد.

پ.ن:حتی برای داشتن یه رابطه جنسی پایدار و مطلوب باید بدانید که با ملعبه قرار دادن جنس مخالف عملا مسیر فکری خود را دچار نوسان میکنید

پ.ن2:این عموما در مورد پسر ها صدق میکند و ان هم به دلیل سرخوردگی دختران در خانه و یا روحیه اسیب پذیر دختران به واسطه جامعه و عدم اگاهی پسران در مورد جنس مخالف شکل میگیرد.اموزشی که گاه به پسران می اموزد که باید با زن مثل کالا رفتار کرد

 بخشی از ادامه که ربطی به ان ندارد:

یه جمله دارم و قبل تر ها خیلی استفاده میکردم این بود "مواظب خوبی هات باش"

اوایل که به کار میبردم خیلی ها میخندیدن بهم ولی رفته رفته شکل جدی به خودش گرفت و خیلی ها به خودم این ومیگفتن اعتقادم این بود که ادم اگر مراقب خوبی هاش نباشه به مرور از بین میره به مرور تبدیل به خاطره میشه یادش میره یه روزی خوبی هایی هم داره و کم کم ازخودش ناامید میشه.اگر دلت به حال بچه های پشت چراغ قرمز میسوزه(( نه به خاطر اینکه فکر میکنی ادای فقرا رو در میارن به خاطر اینکه اون ها به هر دلیلی دارن بچگی شون رو از دست میدن بدون اینکه کسی بهشون بگه چیو دارن از دست میدن))به خودت افتخار کن.

اگر وقتی یه اهنگ غمناک میشنوی دلت میگیره و یاد عزیزات می افتی و اشک تو چشمات جمع میشه مواظب این خوبیت باش.

اگر وقتی مادرت بهت توپ و تشر میزنه و بهش لبخند میزنی و بوسش میکنی مواظب این خوبیت باش.

اگر سر مزار پدرت یاد خاطره های خاکستریش می افتی ولبخند میزنی و با خودت میگی ولی دوست دارم هنوزم مواظب این خوبیت باش.

اگر هنوز میتونی به ادم ها اعتماد کنی...

اگر تو ترافیک به مردم لبخند میزنی ...

تو مترو جا تو میدی به یه نفر که از تو خسته تره...

اگر کتاب میخونی...

اگر برای فکرت ارزش قائلی...

اگر معتقدی جامعه از اصلاح خودت شروع میشه...

اگر...

اگر...

اگر...

خوبی های ادم گاهی خیلی کوچیکن ولی هستن باید باشن و باید ازشون مواظبت کرد تا همیشگی بشن

مواظب خوبی هاتون باشین مطمئن باشین ادم های قدر شناس هنوز وجود دارن یکیش خودتون...

همینک سیاسی طور و اندکی اجتماعی گون

در ابتدا بگم که ما جماعت غر زنان به وضع موجود وام دار هیچ دسته و حزب و گروه و ایده اولوژی نیستیم ...اصلا برای همین است که هیچ اتفاق مهمی رخ نمیدهد چون ما جدا جدا غر میزنیم و یکپارچکی برای خلق یک جنبش رو نداریم.و لذا امروز شاید با رئیس جمهور وقت باشیم اما فردا که بد عمل کند نباشیم ولی در کل روشمند عمل میکنیم "نقد"...این تنها ویژگی غر زن هاست...

غر اول : یک شبی یک بابایی توی چشم ملت نگاه کردو گفت با پدیده ای رو برو هستیم که میتونه تو دوربین نگاه کنه و دروغ بگه ...ما بهش خندیدیم و دردمون اومد ولی از لفظش خوشمون اومد اما عمق فاجعه رو درک نکرده بودیم...این پدیده ها هی اضافه شد حالا با مردمی مواجه هستیم که راست راست دروغ میگن بی چشم و رو هستن نمک نشناسن مردمی که بخشی از اونها تو بدنه نظام حاکم هستن از خود ما هستن و بر ما حکومت میکنن و روز به روز بر طبل ناهنجاری در کشور میکوبن ...

بحث چند روز پیشم با یکی از دوستام این بود که یا بایداز کل به جزء برسیم یا از جز به کل، مسیر دیگه ای نیست ...وقتی قطعا از اسلام حکومتی و فرمایشی به نتیجه مطلوب نمیرسیم باید از فهم اجتماعی تک تک افراد یک جامعه به ارمان مطلوب برسیم حالا این یعنی چی ...این یعنی اقا هر کسی اول خودش و اصلاح کنه به جای غر زدن به جای نهیب زدن که وا مصیبتا که مردم چنین هستند وچنان . راه حل اصلاح فقط با سواد شدنه نه اینکه مهندس یا دکتر بشن ،کافیه روزی سی دقیقه مطالعه کنن در هر ضمینه ای البته و صد البته من رمان وداستان کوتاه و زندگی نامه رو بیشتر توصیه میکنم اما حتی اگر اشپزی در 5 دقیقه رو هم میخونید خوبه به شرطی که برسی به خوندن "اشو"یا "صد سال تنهایی"یا "کوری"وگر نه تو به درد همون اشپزخونه کوفتی میخوری نه جنبش اجتماعی...

غر دوم:از یه جایی به بعد تو زندگی دریافتم که ادم ها رو نمیتونی به زور اهلی کنی و مجبورشون کنی دوستت داشت باشن اونها تصویر های ذهنیت و دوست دارن اونها بهترین حالتت رو دوست دارن اگر نقدش کنی یا به جونشون غر بزنی میرن چون از وجدان جلوی اینه فرار میکنن ...خیلی ها قبول میکنن و برای دوستاشون لبخند های بی پایان مصنوعی میزنن و خیلی ها هم مثل جناب بنده نهایتا سه بار فرصت میدم که طرف وجدانش بیدار بشه بعد بی خیالش میشم و میرم حالا این مطلب تکراری و گفتم برای چی ؟در سفر اخیر ،ما 4 تا دوست پیدا کردیم مزییت اول این بود که فهمیدم توی کشورم  چقدر ادم داغون تر از من هست (فکری)و معایب اول اینکه عموما دوستی با بعضی ها فقط هزینه یک طرفس و کاش این هزینه ها فقط مالی باشه ...مزیتت دوم فهمیدم من با شرایط از پیش ندانسته خوب کنار میام معایب دوم هر کسی ممکن چقدر سو استفاده بکنه...کلا زندگی با ادم ها سخته ادم های این عصر فقط یک کوه انتظارن که وقتی بهت میرسن فقط میگن بکن بکن بکن  تا به طلای رفاقت برسی .فارق از این که اخر سر یه غار تنهایی برات میمونه که حتی نور هم بهش نفوذ نمیکنه

نتیجه اخلاقی اینکه باادم های این عصر باید یه طور جدیدی بودکه هنوز کشف نشده ...

غر سوم: اقا اصلا شاید ایراد اصلی خود منم.از هر طرف که این مسیر و میرم میرسم به خودم ...باید کمی اسگول تر میبودم باید کمی احمق تر میبودم .نه اصلا چرا کمی ،بسیار بسیار بسیار لازم بود ...تر میبودم ...این منی که دائم داره تحلیل میکنه یک ریال نمی ارزه ...دائم در حال جنگ با وجدانشه ...شب تا صبح خواب اشفته میبینه روزها مدام در حال کلمه ساختنه و بیشتر روز ها برای ارزو هایی میجنگه که شاید به عمرش قد نده ///عمر /عمر /عمر عجب واژه مزخرفی ...قطعیت مرگ هم باعث نمیشه ما ادم بشیم برعکس هرچی به روز هایی رفته بیشتری دست پیدا میکنیم غیر منطقی تر و نادان تر میشیم از خود منطقیمون فاصله میگیریم و یک تصویر قشنگ ده دقیقه ای میسازیم از خودمون فقط ادم های مثل خودمون دوسمون خواهند داشت چون عاشق این میشن که نسلشون هنوز منقرض نشده ..

اقا عمر...نگم برات...توی سفر یه اتفاق با نمک افتاد ...روز دوم سفر شیرجه زدن در استخر با حال مستی یک طرف و شکافتن سر طرف دیگر ...از اقدامات تیم همراه برای احیا بنده که بگذریم(دو تا دکتر همراهمون بودن و صاحب خانه دکتری ارمنی بود) شب سختی بود سر درد و گردن درد و افسوس که روز های باقیمانده را با این درد چگونه سر کنم .بعد با خودم درنگ کردم و گفتم اگر امشب شب اخر زندگی من باشه چی بعد با خودم گفتم چقدر جذاب و دلنشینه ...بالاخره که باید تموم بشه پس الان که تو اوج هستم بهترین موقعیته سرشار از لذت موفقیتم از زیر صفر به جاهایی رسیدم که هیچ کس انتظار نداشت بدون هیچ کمکی بدون هیچ منتی اقای خودم سرور خودم نوکر خودم غلام ادبم .با لذت مرگ خوابیدم فردا سرشار از انرژی بودم انقدر این ذوق زدگی معجزه کرد که در طول سفر هیچ کس حس نکرد که من از نیمه راه زندگی برگشتم و اینکه هنوز میتونم مثل بچگی هام دیوونه بازی در بیارم من و بی نهایت ذوق زده میکنه کودک درون من هنوز زنده و سالم و سرحاله و اینکه مطمئنم من قشنگ ترین با نمک ترین پیر مرد تمما دوران ها خواهم بود اگر عمر مجال پیری بده...(کمی خودشیفتگی)

سیاسی طور هفته:

پیرو حرف های قبلی و دیدن چند کلیپ و خوندن چند تا متن با خودم فکر کردم و به شعر پروین اعتصامی رسیدم "ما را به رخت و چوب شبانی فریفته/این گرگ سال هاست که با گله اشناست/ پس تصمیم گرفتم هر طور شده این مرز پرگهر را در بنوردم و بروم به هر ان کجا که باشد به جز این سرا سرایم حتی اگر با خفت پناهندگی یا هر کوفت دیگری به هر روشی شده بروم و باقی عمرم رو بزارم برای تجربه های متفاوت دیگه "ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش/بیرون کشید باید از ورطه رخت خویش///

پس از دیروز تحقیقات میدانی برای پناهندگی در هر گورستانی را شروع کردم با علم به اینکه شاید به هر جایی بروم اسمانش همین رنگ باشد اما زمینش فرق میکند

چون نمیتونین برام نظر بزارین وبگین کجا ها میشه چطور رفت فقط برام انرژی بفرستین که خلاص بشم از دست این گرداب وطن

باقی بقایتان جانم فدایتان

#وطن

#پروین_اعتصامی

#آزمون

#مطالعه

#رمان

#تاریخ

#داستان

#شعر

همینک سیاسی طور

در این چند وقت که ما نبودیم اتفاقات اساسی رخ داداز لایحه توزیع رایگان تریاک رقیق شده و متادون بگیر تا مسمومیت عده ی زیادی به دلیل مصرف مشروبات الکلی تقلبی مرگ یک کودک 8 ماهه تا رایزنی وزیر برای رای نیاوردن یک طرح دولتی...

هنوز در ذهن من یک معادله بزرگ در جال بزرگ شدن است اینکه چرا بعداز گذشت 4 دهه هنوز ثبات در این کشور ایجاد نشده هرج و مرج بیداد میکند حکومتی ها از قدرت طلبی ارضا نشده اند و مدام در حال ثروت اندوزی هستند منابع در حال نابودیست و فرهنگ سازی های فرمایشی جواب نمیدهد فقر و تجاوز وفحشا رو به افزایش است...

اصلا منطقی به نظر نمیرسد یعنی فکر میکنم اگر حکومت این کشور را به حال خودش رها کند اوضاع قطعا بهتر خواهد شد پس یا نظام حکومتی در جال فروپاشی کشور است یا واقعا توانایی اداره کشور را ندارد که در هر دو صورت باید منتظر فجایعی بس عظیم تر باشیم حالا شاید یک نفر این وسط بگوید خوب که چه ،همه میدانیم چه خبر است اگر تو بهتر میزنی بستان بزن ...دقیقا مشکل همین جاست که حکومت حاظر نیست این ساز را بدهد کسی دیگر تا بهتر بزند این ساز ناکوک را ..این همه فعال مدنی  این همه روشنفکر سیاسی و اقتصادی که نظرات همسو با حکومت ندارند و راهکار های عملی ارائه میدهند از صبح تا شب هم در حال مطالعه مدام هستند که خودشان را به روز کنند تا در سیر تحولات منطقه ای و دنیا بتوانند راهکار های منطقی ارائه بدهند اما کو گوش شنوا ...

پایان قسمت اول ...

#لایحه

#وزیر

#حکومت

#کشور

#فاجعه


سفر هزینه نیست ...

برگشتیم...

تقریبا سالم و تحقیقن خوشحال.تمام مدت یک هفته ای که گذشت دقیقا یک ماراتن را پشت سر گذاشتم شاید به جرات بهترین روزهایی که دلم نمیخواست تمام شود.برای دیگران چه اهمیت دارد برای شما ها که متن را میخوانید.

اولا هیچ اتفاقی نمی افتد وقتی پایتان را از مرز پرگهر خارج میکنید یعنی من اینطوری نبودم.8 ساعت مسیر تا ایروان هیچ بود وقتی حس میکردم قرار است کلی خوش بگذرد.دوستان جدید بسیار خوش سفر و خندان بودند و به رفقای خوبم اضافه شدند که امیدوارم گذر زمان پشیمانم نکند امید وارم مثل خیلی ها و ادا و ریا کاری نباشد امیدوارم بشود رویشان حساب کرد در حد حرف نباشند.دوست داشتنی بودند بسیار.

گفتن جزییات سفر اصلا بحث الانم نیست که در جای خودش شاید نوشتم اما...

ارمنستان روزهای عادی بسیار دلنشین است مردمانی خونگرم و اماده ی توریست پذیری کشوری نسبتا ارزان با تنوع غذایی در خور توجه .مدام با خودت میگویی اگر ایران اینطور بود یا انطور بود چگونه پای میگذاشتیم در جایی بسیار دورتر از خانه و کاشانه برای اندکی ازادی و حس بی خیالی .؟کشوری که در اکثر مواقع و جا ها چیزی خاصی نیست معمولی هستند اما قانون مدارند خیلی جذاب نیستند اما دلنشینند ...چیزی که اعتماد به نفس ادم را زیاد میکند این است که انها انقدر ها از ما جلوتر نیستند فقط برای باشعور بودن بستری فراهم دارند و من را به شخصه میترساند از جاهای دیگر دنیا مثلا کشور های اروپایی یا امریکا...اگر اینها که بغل گوش ما هستند و اینطور روابط مدارند و قانونمندند.

ولی میفهمم چرا یک ایرانی هر جای دنیا که باشد ایرانی بودنش مشخص میشودهر چقدر که دور از وطن باشد ایرانی بودنش در اولین برخورد معلوم میشود مگر اینکه حتی یک روز را هم در ایران زندگی نکرده باشد وقتی در این بستر زندگی زندگی کنی فرق خواهی کرد این توضیح دادنی نیست این دیدنی است گفتنی نیست واقعا ...

حسرت حسرت حسرت تنها حسی است که شما در سفر به خارج از مرز ها تجربه میکنید ...

و خیلی زجر اور است که مردم ان کشور از شرایطی که در کشور خود دارید با تمسخر یاد میکنند و شما فقط لبخند میزنید در واقع لطیفه ای شدیم برای دنیا همه از افتضاحات کشورم خبر دارند این زجر اور ترین چیز دنیاست ...

حسی خوبی دارم ...خسته ام و حتما باید برای ماراتن روزهای اینده تلاش انرژی داشته باشم پس میروم که بخوابم ...

#ارمنستان

#سفر

#زندگی