رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

La La Land 2016

اینکه خیلی فیلم های موزیکال رو نمیفهمم دلیل نمیشه که این فیلم رو معرفی نکنم.یک موزیکال عاشقانه که برای معرفیش دلیل دارم.یک روز یک نفر به زندگی شما میاد که بعد از اون شما هرگز ادم سابق نمیشید مهم نیست که چه اتفاقی بی افته بعدش مهم نیست که اخرش خوب تموم بشه یا بد شما هرگز ادمی که قبل بودید نمیشید.مسیرتون جدا میشه میرید و میچرخید و زندگی میکنید اما همیشه یه تیکه از ذهنتون ،دلتون ،وجودتون یه جای دیگست ...در وصف تمام حالات بالا کلی فیلم و سریال و موزیک و شعر ساخته و نوشته شده و یکی از اونها میشه این فیلم ...

گاهی فکر مکینی که شاید توهم بوده شاید خیال بوده شاید اصلا اینقدر هم که فکر میکنم درگیر نیستم اما با رد شدن از یه خیابون با شنیدن یه موزیک دیدن تکراری یه سریال یا یه محله یا یه خیابون انگار ماشه رو میچکونن رو شقیقتون ...

مثلا باید یادت باشه چه روزی چی شد گاهی دست خود ادم نیست بی اختیار از اول ماه تو سرته از اول ماه دلشوره داری ...

دلشوره برای هیچ کس یا همه کس؟ حتی اینم نمیدونی...

این فیلم روایت دل دادن و نشدنه روایت جدایی منطقی و زندگی واقعیه مثل زهر مار تلخه اما گاهی انگار نشدنش باید اتفاق می افتاده ...

فیلم و ببینید و یاد خیلی ها بی افتید، بعد یاد خاطره هاشون ،بعد یاد روز های خاصی که یه روزی شاید خاص تر بودن مثل روز تولد یا روز مرگ یا هر چیزی...

گاهی فقط میتونی برای خاطره ای دور لبخند بزنی و از دور بوسه بفرستی براش و با دستات براش قلب درست کنی و زمزمه کنان طوریکه خودت هم نشنوی بگی تولد مبارک مواظب مهربونیات باش...






پ.ن:از چهارشنبه اخر سال یه خواب بعد از کار و یه باشگاه با کلی خستگی توی خاطره امسالم موند ...باورش سخته ولی هیچ چیز دیگه مثل سابق نیست . یه فیلم سیاه و سفیده که انگار قرار نیست کسی بهش رنگ بپاشه...

تا سه نشه بازی نشه

امروز در کنار کار های روزانه دیدن بازی استقلال و خورده کار های دیگه سه تا فیلم هم دیدم

a hologram for the king(2016)

American Hustle (2013)

Braven.2018

1/فیلمی با بازی تام هنکس و در مورد عربستان و قوانین مزخرفش تا زمان روی کار اومدن شاهزاده فعلیش.تصمیمات و رفتار جاهلانه اعراب رو به چالش جدی میکشه ...بازی روان و دیدنی تام هنکس و حس انزجار از رفتاری که برامون اشناست از اعراب خیلی به چشم میاد

2/یه فیلم خوب یه حس خوب و بد و باز هم چیز هایی که در مورد عشق نمی دانیم.همیشه اینطور فیلم ها من و یاد این شعر میندازه "خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست /چه اسان ننگ میدانند نیرنگ زلیخا را" به هر حال دیدنش لذت بخشه

3/یه فیلم تجاری /معمولی و تا حدودی پر از اغراق های بالیوودی چیز خاصی نداره به نظرم جز انتهای فیلم و فقط شاید کمی به هیجان بیاید از بزن بکش ها و جدل های همیشگی فیلم های اکشن البته اگر بشه بهش گفت اکشن

////

ما ملت بد بختی هستیم نه تنها توی کشور خودمون نمیتونیم حقمون رو بگیریم بلکه به واسطه مدیران بی کفایت و مسئولین احمق در دنیا هم مورد ظلم واقع میشیم...

باز استقلال یک نمونه اش بود اما بیشتر بحثم به خاطر حرکت رسول خادم در روز های اخیر و نامه ی سر گشاده اش به حکومت ی ها بود...اقا رسول غیرتی که تو به خرج دادی هیچ مدافع حرمی به خرج نداد تو برای بیگانه ادم نکشتی تو برای مزدور هزینه نکردی تو برای سر بلندی کشورت حاظر نشدی خودت را به لجن بکشی شخصا از کاری که کردی سپاس گذارم و به خودم افتخار میکنم که تو هم وطن من هستی ...

یه سری حرف دیگه هم داشتم که خواب اجازه نمیده...

باقی بقایتان...

Million Dollar Baby 2004

اگر شما زنی هستید که فکر میکنید دیگه سنی ازتون گذشته پیر شدین و توانایی انجام خیلی کار ها رو ندارین بهتون دیدن این فیلم و توصیه میکنم داستان در مورد زنی که در استانه 40 سالگی تصمیم میگیره قهرمان بکس بشه انتهای فیلم شدیدا غافلگیرتون میکنه بنابراین نمی شه اخرش رو گفت ولی بعد از غافلگیر حتما دوباره فیلم رو خواهید دید من شاید 4 بار این فیلم و دیدم تنهایی البته و دفعات متعدد با دوستان سببی ونسبی...

کلینت ایست وود مثل همیشه یه شاهکار بی نظیر نشون میده از خودش و اینکه گاهی شما باید بهترین تصمیم رو بگیرین و اون تصمیم لزوما تصمیم دلخواهتون نباشه اینکه گاهی ممکنه با تمام تجربه هایی که دارین و کاری که بار ها انجامش دادین یک بار اشتباه انجام بدین و مسیر زندگی خودتون و یکی دیگه و شاید بسیاری دیگه رو عوض کنه داستان اشتباهات و نتایج زجر اور...

دنیا شاید جای قشنگی نباشه اما تنها جایی که ما یک بار میتونیم توش زندگی کنیم پس بهتره لبخند بزنیم و لذت ببریم امروز هیچ وقت تکرار نمیشه...دلی رو نشکنیم ...صبور تر باشیم ...مهربان باشیم و اون هایی که دوسمون دارن رو نرنجونیم...

پ.ن:ماه اسفند یکی از پر استرس ترین ماه هاست برای من 11 ماه رو برای این ماه صبر میکنم...میدونم نمیشه اون چه باید بشه اما به قول محمد علی بهمنی "خیال که خیس نمیشود ،چتر برای چه ؟"

Cinderella Man (2005)

این فیلم و بار ها دیدم.هر موقع در شرایط سخت قرار میگیرم میبینم .داستان یه بوکسوره که در یکی از مسابقاتش دچار شکستی میشه و زندگیش دگرگون میشه و بعد به اوج برمیگرده.حتی همین حالا که دارم راجع بهش مینویسم بغضم میگیره.همیشه وقتی این جور فیلم ها رو میبینم یاد یه جمله می افتم "بین روز های سخت و مردمان سخت ،مردمان سخت برنده اند ،چون روزهای سخت میگذرن"

این فیلم به شدت ادم رو تحت تاثیر قرار میده پس شدیدا دیدنش رو توصیه میکنم.

امروز یه فیلم تجاری هم دیدم به که تام کروز بازی میکرد و داستان مثل همیشه نبرد خیر و شر بود و خوب هیجان خوبی داره در مورد مومیایی و این داستاناکه خوب چیز خاصی نداشت.

امروز یه طرح نقاشی از زهرا رهنورد هم دیدم که در مورد دخترا انقلاب بود و نه به حجاب اجباری.اگر کمی دقت کنیم میبینم کم کم داریم به کشوری تبدیل میشیم که در تمام خصوصیت های بد اولیم.کشته های جاده ای عصبانیت ترافیک الودگی رفتار های ناشایست زیست محیطی حجاب اجباری میشه این لیست را تا فردا نوشت.کی وقت کردیم این قدر عقب مونده و متحجر بشیم ؟؟؟باور کنیم تحجر فقط حجاب نیست فقط مذهب نیست ما در بدترین دوران تاریخیمون قرارداریم و دچار فقر فرهنگی شدیدی هستیم.

حتی نمیدونیم اگر قراره تغییر ایجاد کنیم باید از کجا شروع کنیم .

خواهش میکنم کتاب بخونیم کتاب هدیه بدیم اگر حوصله دارید فیلم خوب ببینید سریال خوب ببینید باور کنید بعد از انجام این کار ها چند قدم از نزدیکانتون جلو هستید...

چرا این سال مزخرف تموم نمیشه به هر حال یه سال جدید مزخرف بهتر یه سال مزخرف قدیمیه(اسمایل)

پ.ن:خستگی باشگاه تنها مزیتش راحت خوابیدن ه ولی خیلی هم نمیشه روش حساب کرد

اشتباهات ما...

Atonement 2007

همیشه که قرار نیست فیلمی که همون روز دیدم رو راجع بهش بنویسم.امروز از این فیلم یاد میکنم.شاید به دفعات وقتی حالم خوب نیست این فیلم رو دیدم."تاوان"درواقع اسم رمانی که شخصیت محوری داستان ما نوشته.اسکار بهترین موسیقی را گرفته و در 6 رشته دیگر کاندید شد.از موسیقی فیلک که نگم براتون ...بازی های روان و واقع گرایانه ،داستان منسجم و محکم و پایان بندی بی نظیر ...چون این فیلم جز اون دسته از فیلم هایی که شما باید در دفعه اول غافلگیر بشید و در دفعات بعد لذت های بیشتری ببرید چیز زیادی نمیگم که ببینید و غافلگیر بشین...

اما نکته:ما فکر میکنیم هر اشتباهی که انجام میدیم یه تاوانی داره.اما نهایت این تاوان چیه؟نهایت رنج انسان بابت گناهش؟ایا میشه تاوانی پرداخت نشه؟میشه چیز هایی که خراب شدن درست کرد؟اصلا لزومی داره تلاش کرد که درست بشه؟

دقیقا از چه زمانی میتونیم بگیم اگاهی انسان برای اشتباه نکردن کافیه؟مثلا پدر بزرگ من که در 80 سالگی اشتباه میکنه تاوانش رو کی پس میده؟یا من اگر در22 سالگی اشتباهی انجام بدم تا کی باید تاوان بدم؟

میگن رنج ادم ها رو قوی میکنه اما من میگم رنج ادم ها رو نابود میکنه رنج ادم ها رو تنها میکنه رنج ادم ها رو عوض میکنه.

رنج شاید تاوانی باشه برای اشتباهات ریز و درشت  ادم ها تصمیم هایی که باید در لحظه میگرفتن و راه غلط رو انتخاب کردن همه ی ما توی زندگی حسرت های از انتخاب ها نادرست داشتیم .ه هر روز با خودمون به دوش میکشیم.

نباید بیش از اندازه توان یک ادم رنجی رو بهش تحمیل کرد چون تهش میمیره و دنیا میمونه و حسرت های فراوان.شاید همین الان که اینجا زندگی میکنیم این کشور و ما مردم  تاوان حسرت هزاران هزار ادمی رو میده که برای هدف های پوچ جونشون رو دادن و حالا رنجشون برای ما مونده...

 "تاوان" قصه ی زندگی خیلی از ماهاست.قصه رنج هایی که تمومی ندارن.قصه ی حسرت هایی که بعد از مرگ هم ادامه دارن...

گاهی فکر میکنم چرا دنیا جای بهتری نمیشه با این همه پیشرفت...شاید دلیلش خود ما هستیم که اول از همه نمیتونیم خودمون رو برای اشتباهاتی که انجام دادیم ببخشیم و چقدر این بخشش سخته.گاهی میشه بقیه رو بخشید اما بخشیدن خودمون کار طاقت فرصا و بسیار سختیه...

من یه راه پیدا کردم و اون فیلم دیدن و کتاب خوندنه تا با اشتباهات بقیه اشنا بشم تا باور کنم تنها ادم خطا کار روی زمین نیستم اشتباهاتم رو بپذیرم و منتظر باشم و تلاش کنم که اوضاع بهتر بشه کار بیشتری ازم بر نمیاد و یاد گرفتم دیگه از کسی انتظار نداشته باشم.

پ.ن:این فیلم رو مدت ها پیش برای اخرین بار دیدم.دیشب ماجرایی پیش اومد که دلم خواست ازش بنویسم.من میپذیرم که اشتباه کردم و باور دارم شما چقدر به اشتباهاتی که میکنید باور دارید و میپذیرید ؟؟؟ با خودمون روراست باشیم

کودکی کنید

The Child in Time 2017

فیلم خوش ساخت ،متفکرانه ، روان و  پر از مفاهیم زیبایی شناختی ،کمی تلخ با چاشنی غیر قابل پیش بینی بودن...

داستان نویسنده ی کتاب کودکان است که بچه اش را در فروشگاه گم میکند و زندگی اش دچار دگرگونی می شود.او همچنان که به دنبال فرزندش است،تقریبا روال عادی زندگی اش را هم در پیش دارد و کتاب جدیدش را در مورد کودکی که میخواهد ماهی شود را هم می نویسد انتهای داستان رو نمی گم ولی روند داستان رو دوست داشتم شاید کمی کند بود اما مثل یک سمفونی ارام شما را مدام با نت های مختلف غافلگیر میکند.چیزی که خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم این بود که در طول فیلم حس میکردم کودکی دارم و چقدر میتونم از غم نداشتنش رنج بکشم...

نکته فیلم برای من این بود که همیشه به سیاست مدار ها نباید اعتماد کرد اونها هر لحظه منتظرن که دنیا رو به گند بکشن حتی دنیا پاک و بی الایش کودکان رو...

دیالوگ در یاد مونده:

_دوست دارم

+من بیشتر،همیشه باهات رقابت میکنم(برای دوست داشتن)

اما شخصیت دوست داشتنی برای من توی فیلم دو نفر بودن یکی مادر شخصیت اصلی ،با اونکه نقش کوتاهی داره اما بسیار جملات حیاتی میگه و دوم شخصیت همسر نقش اصلی که بسیار دوست داشتنی و دلنشین بود برام.یاد کسی انداخت مرا که بسیاردوستش میدارم.

فیلم و اون هایی که بچه !!! دارن حتما ببینن اگر این متن رو خوندن...


#فیلم