رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

هنوز مانده تا مهر

امسال هم تولدمان تمام شد.

سه تا تولد برام گرفتن...

یکی خودمونی دو تا دسته جمعی...

اتفاق خاصی هم نافتاد نه جایزه ای بردم نه میلیونر شدم نه هیچ چیز دیگه ...

بعد از پاس شدن اخرین چک ماشین در حال حاظر بدون هیچ گرفتاری خاصی روزگار سپری میکنم.اوضاع در ارامش نسبی سپری میشه.

در این چند ساله هر وقت که فراق بال پیدا کردم نگرانی های گذشته و خاطره ی ادم های گذشته سراغم میاد و بیش از پیش اشتباهاتی که مدام با خودم میگم اگر اینچنین نمیشد انچنان میشد و قطعا اینطوری نمیبود .یک جور مرض که شب ها سراغ ادم میاد دقیقا وقتی که فکر میکنم توانی برای بیدار ماندن ندارم و پلک هام سنگین میشن و میخوام بخوابم که یه خاطره ی دور میاد تو ذهنم بعد مسلسل وارتو مخم ردیف میشن و خواب بی خواب...

مدت هاست اعتقاد مذهبی خاصی ندارم یعنی باورم رو به خیلی از اصول مذهبی از دست دادم اما یه باور قوی درونم شکل  گرفته ،"انرژی کائنات".

"هیچوقت هیچ چیزی رو بی پاسخ نمیزاره "

"امکان نداره بدهکارت بمونه"

"طلبت رو به موقع میده "

" سعی میکنم ازش طلبکار باشم به نیکی"

اینها جملاتیست که با خودم مرور میکنم ...بسیار ترسناکه و عموما امیدوار کننده

مبحثش خیلی پیچیده ست خیلی درگیر کننده ست...یکم راجه بهش تحقیق کردم و وقتی که مطمئن شدم خیلی ها اعتقاداتی شبیه به من دارند خوشحال شدم که تنها نیستم ...این باوریه که خودم برای خودم درست کردم ...تلاش نمیکنم منجی عالم باشم یا یک قدیس تلاش میکنم بدهکار نباشم به کائنات چون معلوم نیست طلبش وچطوری وکجا میگیره...

این روزها بیشتر از مشکلات مالی به فکر مشکلات روحیم هستم اتفاقات و مشکلاتی که ارامش رو ازم میگیره و شدیدا به این نتیجه رسیدم که خود درمانی فایده نداره و نیاز دارم که بصورت علمی باهاش روبرو بشم اما تا دلتون بخواد توی این کشور شارتالان وجود داره که از کاه مشکلات شما کوه بسازن که بتون بچاپنت وسرکیست کنن.

دلم یه سفر راه دور میخواد یه سفر بی بازگشت مثل رفتن به مریخ ...

هیچ چیز بدتر از اون نیست که فکر کنی جایی که باید باشی نیستی امید وارم بتونم جایی باشم که باید باشم ...برام انرژی مثبت ارزو کنید