رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

نیمه شب شرعی

توی اخبار میگن نیمه شب شرعی ...میگن ساعتی که دیگه نماز قضا میشه ...پدرم همیشه نماز هاش و تو نیمه شب شرعی میخوند میگفت سر خدا خلوت تره مامانم همیشه بهش میگفت تو اینجوری میخونی که بچه هاتم نمیخونن ...از توی جمع خوندن نماز متنفر بودم با صدای بلند نماز خوندن و دوست نداشتم کلا به نظرم کار بی خودی می اومد حتی الان که نمیخونم هم گاهی فکر میکنم چقدر بخاطرش تنبیه شدم و کتک خوردم ازش متفر تر میشم ...خدا تو خونواده های ایرانی هر کدوم یه جور معرفی میشه اما در بهترین حالت هم برای من قابل فهم نیست.کلا از ورود به این قضیه صرف نظر میکنم ...

تنهام تا سه شنبه مثل تمام این هفته های اینده تا دوسال دیگه روز ها خودم و سرگرم کار و مغازه رفقا و غیره میکنم شبها کتاب میخونم فیلم میبینم و تا دم دمای صبح بیدارم و بعد که از شدت خواب به مرگ میرسم میرم میخوابم . روز دوباره سرشار از انرژی میزنم بیرون اخر هفته دلم میخواد لش کنم بی هیچ هدفی اگر ایران نبودم دوست داشتم شبا برم یه بار و بشینم تا بعد از نیمه شب شرعی درینک بزنم و عشق کنم ولی حیف تو این خراب شده هیچ کوفتی تنهایی حال نمیده ...

جدیدا به این نتیجه رسیدم که از موفقیت کسایی که میشناسمشون و ازشون خوشم میاد خیلی خوشحال میشم و کلی ذوق میکنم و حس میکنم این نشونه خوبیه جسارتشون بهم انرژی میده سعی میکنم ادم های پر انرژی و دور خودم نگه دارم و بقیه رو بریزم دور ادم هایی مثل خودم که فقط بلدن غر بزنن...البته من فقط وقتی دارم اینجا مینویسم غر میزنم وقتی بیرونم و تو جمع رفقام یه ادم کاملا متفاوتم ...

بی هدف نوشتن هم خودش یه جور نوشتنه خودش یه جور خالی شدنه به کسی مربوط نیست که در مورد چی مینویسم یا چرا دری وری مینویسم حد اقل از خیلی کار های غیر ضروری دیگه مفید تره و کار امد

برم بقیه سریالم ببینم که از دهن افتاد

باز هم تاکید میکنم شیملس رو ببینین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد