رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

رابطه ها فراموشی وچند چیز دیگر

همه ی ما یه سری رابطه داریم که در گذر زمان فرمش تغییر کرده یا بطور فیزیکی تموم شده اما بیشترشون هنوز توی مغز و روح ما در جریان هستن .با یه تلنگر یه عکس یه کامنت برمگیردیم به روز های قبل ،خوب یا بدش مهم نیست اینکه تظاهر کنیم برامون اهمیت نداره یه دروغ محضه چون وقتی بهم میریزیم وقتی عصبی میشیم وقتی غمگین میشیم یعنی هنوز برامون اهمیت داره حالا به هر دلیلی که باشه ...

یه احساس حق به جانب همیشه در ما هست که در بدترین شکل هم دوست داریم فکر کنیم بهمون ظلم شده یه حس مظلوم انگاری حال بهم زنی که دوست داریم دلداریمون بدن ولی در واقع خیلی وقت ها خودمون به رابطه هامون گند زدیم یه جایی یه حرفی یه کوتاهی همیشه یه چیزی بوده

تموم نمیشن حتی اگر ادم اون رابطه مرده باشه یکم دقت کن ...وقتی میگیم رابطه قرار نیست فقط نر و ماده باشه گاهی پدری گاهی پسری گاهی برادری گاهی خواهری یا حتی مادری ...رابطه ی ما با اون هم مثل همه رابطه ها قفل ها و گیر هایی داره که تمومی ندارن

ما فراموش نمیکنیم ما هیچ وقت بلد نیستیم فراموش کنیم این که دروغ محضه که انسان فراموشکاره انسان فقط گاهی یادش نمیاد گاهی به چیز دیگه ای فکر میکنه هم در تمام زمان هایی که حتی به ادم های رابطه فکر نمیکنه هم به یادشونه

در طول روز بهشون تلنگر میزنه و همین که مطمئن میشه کاری از دستش بر نمیاد

خسته میشیم

غمگین میشیم

دلتنگ میشیم

خورد میشیم

ولی باز هم این زندگی لعنتی ادامه داره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد