رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

نه به چیز های اجباری مثلا حجاب

کمپین دختران انقلاب بیشتر از چیزی که فکرش را میکردیم دیده شد و این را به فال نیک میگیرم.به هر حال ما پسران انقلاب نشسته ایم یک گوشه و نان ماستمان را میخوریم.روزهایی که گوی قبولی در کنکور را از ما میرباییدند روزهایی که بازار کار  را گرفتند روزهایی که هم همسر بودند هم مادر بودند هم زن بودند انها را جدی نگرفتیم و حالا انها هستند که امید ما برای این انقلاب هستند انها هستند که چهار شنبه های سفید را رقم میزنند انها هستند که لچکشان را سر چوب میکنند و روی سکو های شهر قیام میکنند.واقعا ما پسران و مردان این مرز پر گوهر چه چیزی داریم که با ان قیام کنیم؟ نه پیشبند چرمی آهنگری داریم که سر نیزه بزنیم نه ردای چوپانی نه حتی یک دستار ساده.برای ما مذکر های جامعه ایرانی تقریبا چیز خاصی باقی نمانده که نمادش کنیم.انقدر در روزمرگی های این جو مسموم درگیر شدیم که برگشتن از این مسیر کار اراده ای فرا زمینی شده.انروز ها که با افتخار از مرد دین دار و خواص اسلام از حمایت مرد ها خرسند بودیم یادمان رفت که زنهای کنار دستمان گرچه ساکتند اما غرورشان یک روز کار دستمان میدهد.پر کردیم در همه جا از کلیپ ها و مثل ها و متلک ها و فکاهی ها که "دختر است دیگر...گاهی دلش فلان میخواهد..."و حالا باید اقتدا کنیم به نسوان و سر خم کنیم به عزت این اجسام ظریف و لطیف.

هر وقت از پارک دوبلشان ایراد گرفتیم انها با راه بند دیگری تحجرمان را به مبارزه طلبیدند. هر وقت از عمل های زیبایی شان گفتیم آس دیگری رو کردند.انقدر از دربه دری برای شوهر پیدا کردنشان شعر و موسیقی و فیلم ساختیم که رفتند و روح خشن جامعه مرد سالار ما را برای خودمان رها کردند.هر جا کم اوردیم به انها تکیه دادیم اما انها را ندیدیم هر جا پا پس کشیدیم پاهای انان را چند قدم جلو تر ازخودمان دیدیم.امروز باید قبول کنیم زنها جامعه زن ستیز ما چند قدم از تمام دنیا جلو ترند انها سرخورده از تمام قرن هایی هستند که مردان چون کالایی زینتی  را معاوضه میکردن یا با ظلت زنده گورشان کردند یا حبس  اتاق های سرد خانه شدند که غیرت اقا بالاسر هایشان لک برندارد...با مهریه ها ، شیر بهاها، زیر لفظی ها و هزار چیز دیگر خواستیم خرید و فروششان بکنیم ولی انها دیگر نمیخواهند هیچ چیز اجباری به روحشان اسیب بزند.

در دوره ادبیات جدیدی از زن بودن به سر میبریم.زن هایی را میشناسم که به راحتی مرد قدر نشناسشان را رها میکنند و با اعتماد به نفس زندگی خودشان را می سازند زنهایی را میشناسم که دیگر کمیتشان لنگ هیچ مردی نیست نه شوهر نه پدر نه برادر نه  هیچ پیامبر و معصومی .

انها روی پاهای خودشان ایستاده اند تا به ما مرد ها بگویند زن بودن انقدر ها هم کار راحتی نیست بر عکس مرد بودن.

اهای زن مسلمونی که فکر میکنی این دختران و زنان خلاف عفتت عمل میکنند، از ان تک کتاب فانتزی تخیلی ات فاصله بگیر کمی جهان را از بالا نگاه کن به هیچ اجباری تن نده ماشین بقای نسل برای هیچ مردی نباش برای دل مردت تن به هیچ سکوتی نده کمی فریاد بزن کمی طغیان کن از کتاب اسمانی ات درس بگیر پیامبرت از دامان خدیجه به معراج رفت که چه بسا اگر ثروت و محبت او نبود این دینی که امروز پرچم دارش هستی هیچوقت ثمر نمیگرفت موسی در دامان زن فرعون به نبوت رسید علی از دامان فاطمه .

نه اصلا برو درسطر های شاهنامه بخوان از تهمینه بخوان ازرودابه بخوان از منیژه بخوان از گلشید از مه آفرید.

کدام مکتب را سراغ دارید که زن ها منفعل ترینشان باشند مثل روز های پیش از این بعد از انقلاب.در پستو ها قایمت کردند به اسم غیرت در اشپزخانه ها اسیرت کردند ، بلند شد و نگذار که سنگرت را عقب تر ببرند از ما مرد ها ابی گرم نمیشود ما مدت هاست خموش خفقان ها تهمت ها و سرخوردگی ها هستیم.باتوم خوردیم و رنج دیدیم و ستاره دار شدیم و سر به دار شدیم بس که فکر کردیم تنهاییم...

باور کن اگر تو به هیچ چیز اجباری تن ندهی و اجبار های زندگی خاکستری ات را بشناسی لحظه ای تاب نمی اوری بلند شو و خودت را بشناس قد علم کن و بخواه که دیده بشوی و شنیده نیز هم ...

شاید رهبر اصلاحات بعدی تو باشی شاید منجی موعودی که قولش  را همه افسانه ها داده اند تو باشی شاید ققنوس این ویرانه ی بی مرز تو باشی پر بگشا تا زیر سایبان تو جهان سر خم کند به اراده ی بی نظیرت و تعظیم کند به روح بلندت.


پ.ن:دلم میخواست خیلی حماسی باشه.دلم میخواست بیشتر باشه حتی.در فهم ادبیاتم شاید بیشتر از این نبود.واقعا وقتی تصویر دخترانی رو میبینم که روسری ها و شال هایشان پرچم قیام علیه ظلمیست که میپندارند از سر ذوق غم هایم را فراموش میکنم.و من مدت هاست که ارزو میکنم کاش کمی جسور تر و بی پروا تر بودم شاید میشد از نگاهشان دنیا را دید افسوس که حصار های پوسیده ی مرد بودن برای برچیده شدن نیاز به زمان دارد نیاز به تفکر و تعقل بیشتر بیشتر  و بیشتر

#نه_به_حجاب_اجباری

نظرات 1 + ارسال نظر
مارال یکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت 12:03 http://mypersonalnotes.blogsky.com

واقعا ممنون . خیلی عالی نوشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد