نمی دونم تا حالا دقت کردین یا نه ولی دو تا تفاوت عمده بین روزهای خوب و روزهای بد وجود داره.این تفاوت در سمج بودن و لجوج بودنشونه روزهای خوب بی ادعا هستن میان تو رو خوشحال میکنن و اروم رد میشن و میرن و منتظر میشن تا اگر باز امکانش بوجود اومد باز هم بیان و تو رو خوشحال کنن اما روز های بد وقتی میفهمن که شما حالتون بد شده لج میکنن و ادامه میدن ادامه میدن ادامه و گند قضیه رو در میارن.صبر نمیکنن تا موقعیتش بوجود بیاد و خودشون رو نشون بدن هر موقع که روزهای خوب نباشن قطعا اونها حضور دارن حتی گاهی به موازات اون ها حرکت میکنن...
مشخصه که سختی ها داره دهنم و صاف میکنه...غمگینم اما همیشه به این فکر میکنم من روزهای فوق العاده بدتری داشتم و هنوز مونده تا مثل اون روزها بشه ولی میدونی من دیگه بیست یا بیست و دو یا سه ساله نیستم .کم طاقت تر شدم کم انرژی تر و کم حوصله تر ...
بزار اینم به یادگار بمونه...
در ضمن مطمئن هستم که خیلی کمتر از من سن دارین چون زمان ما اصلا لیسانس معماری نبود و ارشد پیوسته اش رو خوندم ( الکی مثلا من خانم مارپل هستم :))) اما الان زندگیم خیلی مفید تر از 10 سال پیشه . کلاس revit میرم و اسکچ آپ رو خودم یاد گرفتم و کلاس معماری داخلی آقای نجفیان رو رفتم . الان هدف دارم . دیگه میخوام برای خودم کار کنم .
اشکالی نداره آدم یه وقتایی خسته باشه ولی نگذارین این قضیه زیاد طول بکشه . یه کم استراحت کنین و بعد سعی کنین خودتونو جمع و جور کنین و زندگی رو بگیرین تو دستتون .
سلام . نوشته 701 وبلاگم رو لطفا بخونین ، اینجا تکرارش نمیکنم که خسته تون نکنه .