رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

اینده نگری

گاهی یه تصویر های محوی از اینده میاد توی ذهنم...

مثلا فکر میکنم به اوایل دهه هشتاد سالگیم...یه پیرمرد اخمو که به هیچ حرفی نمی خنده اما دائما در حال بذله گفتن و تیکه انداختن و گل واژه گفتن...روی یک تخت با یک ملافه سفید تمیز روی در یک بیمارستان در غرب المان دراز کشیدم یه پرستار خوش هیکل و سور و بور داره برام یه رمان جدید میخونه و من از پنجره کنار تخت دارم یه گنجشک شیطون و میبینم و منتظرم تا داروی جدید سرطان ریه رو تزریق کنم و توی سرم برای رمان جدیدی که میخوان بنویسم تصویر میسازم و یه حسی بهم میگه این رمان هرگز تموم نمیشه این رمان قصه ی زندگی خودمه که میخوام بی پرده و با جسارت ازش بنویسم اروم چشم هام  رو میبندم و همه جا پر از صدا میشه و من در یک نور سفید و یک راه بی پایان قدم میزنم و میمیرم.

البته فکر میکنم مرگ ادامه رویاهاست و من در رویاهام بدون نگرانی از سرفه های خش دار سیگاری روشن میکنم و اروم قدم میزنم زنی کنارم قدم میزند که گویا میشناسمش اما انگار هیچ کس نیست یا همه کس است.او هم سیگاری روشن کرده و بدون اینکه حرف بزنیم جاده ای بی پایان را در پیش گرفته ایم ،انگار به سمت یک اقیانوس بی پایان در حرکیم گاهی به هم نگاه میکنیم و لبخندی میزنیم.زن ارام می گوید گرسنه نیستی و من لبخند زنان فقط با علامت سر میگویم نه...انگار تصوری از صدا پس از مرگ برای خودم ندارم.دلم شاید صدای نازک تری بخواهد با خش کمتر و کلامتی که دیگر رسمی بیان نمی شوند و سرشار از شلختگی اند...

گاهی این تصورات برایم مرگ را قشنگ تر میکنند.و دوستش می دارم...

فعلا مشغول دیدن سریال the affair   هستم...سریالی که با محوریت خیانت یک نویسنده که چهار بچه دارد و کنش ها تفکر بر انگیزی ایجاد میکند هستم.فقط میتونم بگم اگر توان دیدن این جور سریال ها رو دارید و جریان واقعی زندگی و دوست دارید حتما ببینید.اینکه گاهی خیلی چیز ها از زاویه دید ادم های دیگر طور دیگری است حتی نوع لباس و یا شاید رنگ ان.جزئیات در شکل گیری روابط چقدر تاثیر می گذارد و این ها.

خانه جدید هم پیدا شد و در هفته اینده انتقال صورت میگیرد.یک اتاق کم نور دارد که فکر میکنم جای خوبی برایم میشود قناص و به اندازه همانطور که دوست دارم...

اوضاع مالی همچنان لنگ در هوا

اوضاع روحی همچنان مزخرف

اوضاع جسمی هم به ان اضافه شده درد کمر و دیسک کهنه و گردن درد ...

کی تمام می شود این رنج های طولانی...

#سریال

#آینده

#رویا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد