رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

سیاه چاله های گم نام

وقتی خبر خودکشی "آنتونی بوردین" رو که خوندم اول باورم نشد.بیشتر شبیه جک بود.ادم از معروف بودن و خوشحال بودن چه تصوری داره؟یکیش می تونه "بوردین" باشه.اشپز معروف  شبکه سی ان ان امریکا.دائم در سفر و خوش گذرونی ...واقعا نمی فهمم و به قول مامان "خوشی زده بود زیر دلش"واقعا چی میشه که خوشی میزنه زیر دل ادم؟

گاهی ادم ها در دوره های بحرانی زندگی شون در اعماق وجودشون یه سیاه چاله بوجود می آرن(اینی که میخوام بگم تحلیل خودمه با توجه به تجربه ام)رفته رفته با گذشت زمان یه سری مشکلات حل میشن اما سیاه چاله از بین نمیره فقط خوراکش عوض میشه .مثلا شما استند آپ کمدینی شبیه به "رابین ویلیامز" در دنیا سراغ ندارید...پیش خودمون میگیم این بابا دائم در حال ایده پردازی و طنز و خنده و عشق و حاله چرا یه دفعه زرتی خودش و میکشه؟

و یه عالمه ادم معروف و مشهور و خوش حال و پولدار که مرگ های مشکوک و خود کشی های عجیبی دارن یه پیام برام داره.سیاه چاله های گم نام درون ادم اگر اجازه پیدا کنه که رشد کنه یه روزی ادم رو میبلعه مهم نیست چقدر طول بکشه مهم نیست چقدر پولدار یا خوشحال باشی کار این سیاه چاله بلعیدن.

جالبه که خودم همه ی این ها رو میدونم ولی گاهی دست خودم نیست.دارم خودم رو مدیریت میکنم.میدونم مشکل اصلیم کجاست میدونم حتی راهکارم چیه اما برای برون رفت از این بحران دارم وقت تلف میکنم.

تمام عمر من صرف استفاده نکردن از دانسته هام شد.

انگار یه ادمی شدم که دارم کلکسیون تجربه جمع میکنم.انگار برام این همه تلخی یه طعم دوست داشتنی شده.انگار دارم به قصد خودم رو ازار میدم و این هم یه جور مریضیه ...

دلم برای ادم های دوست داشتنی زندگیم که الان در کنارم نیستن به هر دلیلی تنگ شده.ولی گاهی شرایطیست که ....

یه اهنگی هست که فتانه میخونه ..میگه:بزارید برم من بزارید برم من بزارید بِرَم من...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد