رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

پرانتز باز سکوت پرانتز بسته

زندگی مشترک از یک جاهایی به بعد فقط طی میشود.وقتی بچه در کار نباشد اوضاع فرق میکند.مثلا وقتی از سر کار خسته و کوفته به خانه می آیی راحت دراز میکشی و کارهای دلخواهت را انجام میدهی کتاب میخوانی و فیلم میبینی.وقتی عصبانی هستی راحت فحش میدهی و نگران نیستی فرزندت یاد بگیرد توی خانه با شرت قدم میزنی و سیگار میکشی و کسی نیست که نگرانش باشی از تو الگو بردارد.وقتی فرزندی نیست مدل زندگی مشترک فرق میکند...ادم ها کامل نمی شوند و پیر میشوند.در واقع انسان با فرزند اوری نابود میشود البته اگر به نحو درست در تربیت فرزند عمل کند وگرنه که حیوانات هم بچه دار شدن را خوب بلدند.به طرز عجیبی بچه ها به وجدم نمی اورند.به طرز عجیبی از نداشتن فرزند خوشحالم.از اینکه نسلی از من باقی بماند که در این کشور بی هویت و بی فرهنگ رشد کند روانی میشوم...وقتی به سختی و مرارت های خودم فکر میکنم دلم به حال فرزندی میسوزد که می خواهم برای لذت های کور خودخواهانه به دنیا بیاورمش.و اگر روزی نا خواسته صاحبش بشوم حق میدهم روزی هرچه فریاد دارد بر سرم بزند که پدر چرا؟؟؟

کاش چند سال جوان تر بودم و مصمم تر به رفتن از این کشور فکر میکردم و عمل میکردم...امان از کاش هایی که شب ها خواب را بر ادم حرام میکند...امان

نظرات 1 + ارسال نظر
ماراال چهارشنبه 27 تیر 1397 ساعت 05:18 http://mypersonalnotes.blogsky.com/

مدتی بود به وبلاگستان سر نزده بودم . معلومه اوضاع روحیت خب نیست . سعی کن یکی به نعل بکوبی یکی به میخ . هر کار رو بگیر هم اونطوری که دلت میخواد انجام بده .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد