رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

خستگی و اتفاق های خوب

چند پینهاد کاری دنباله دار...خستگی و بدو بدو کردن های این روزها و بازاری که هر روز یه مسخره بازی در میاره . دیگه خسته شدم از بس گفتم به این و اون...

یه پیشنهاد قشنگ داشتم که فعلا قبول کردم ولی نمی دونم تو این حجم از کار ها بتونم برسم بهش یا نه...

بعد از کار بازنویسی نمایشنامه که برای حمید رضا انجام دادم.برای جشنواره امسال یه پیشنهاد ویژه داده بهم.اول قرار شد طراحی دکور و صحنه رو داشته باشم بعد از اینکه با کارگردان کار صحبت کردم در مورد متن و ایده های دکور حمید و نگاه کرد و گفت این و ولش نمیکنی ها تا قبول نکرده نره بیرون حتما...

بعد قرار شد دستیار کارگردان رو هم قبول کنم و بعد از مدت ها برم رو صحنه و یک نقش کوچولو هم بازی کنم ...

میدونم که اگر برای علاقه هام وقت نگذارم یه روزی پشیمون میشم پس هر طور شده باید وقت بزارم براش...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد