رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم
رادیکال 63

رادیکال 63

نوشتن تنها راه نجاتم بود ، نوشتم

فوقع ما وقع

بعضی ها ذاتا پیش بینی کننده بدنیا میان.مثلا چند روز پیش با صمیمی ترین دوستم راجع به اتفاقی حرف میزدیم و اون بهم هشدار داد که این حتما فلان اتفاق خواهد افتاد و شر خواهد شد.

گاهی ادم حرصش میگیرد که این ادم ها چرا اینقدر خوب میتوانند تحلیل کنند و وقتی تو این ادم ها را کنارت داری چرا باز هم مسیر اشتباه را انتخاب میکنی.گاهی یک لجبازی ساده است.گاهی یک حس کور احمقانه گاهی حتی هیچ چیز نیست .

بدترین مدلش همین است.وقتی دقیقا میدانی که هیچ چیز نیست.از هیچ چیز انقدر که باید شکه نمیشوی حتی وقتی که طرف از پشت گوشی خیلی حرفا میزند تو فقط گوش میدهی ساکت و بی خیال مثل دیوانه ها.

قرار بود این هفته برای کنسرت برم یاسوج اما انقدر خسته و بی رمقم که انگار دلم بخواهد برای سال ها هیچ جاو هیچ کس نباشم.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد