-
آر یوو کریزی؟
چهارشنبه 29 مهر 1394 03:47
بعضی وقت ها از روی ساعت یادداشت هایی که ادم ها میزارن میشه فهمید چه حالی دارن .یکی از عادت های لعنتی این روزام خوردن مداوم ابه اون هم باید حتما از دریچه لعنتی یخچال باشه انگار نه انگار که ما اخرین نسل سر کیشدن اب با بطری بودیم ما دقیقا مزخرف ترین و پیچیده ترین نسل تاریخ این کشوریم نسلس که هر کدوم کافیه فقط یک سال با...
-
و باز شنبه
شنبه 18 مهر 1394 16:24
امروز رو تقریبا زود بیدار شدم.عزیز رو بردم ترمینال که بره درس ومشقش و بخونه بعد اومدم مغازه پدر بزرگ .یک اژانس فکسدنی با چند تا راننده باز نشسته .عموما پدر بزرگ وقت نهار تنهاست روی مبل لم میدهد و تلویزیون یک شبکه ای را نشان میدهد .پدر بزرگ من متولد7/4/1311 هست و هنوز پشت فرمون ماشین میشنه البته یکی دوسالی هست که شب ها...
-
خانه
جمعه 17 مهر 1394 19:24
ابنکه یک نفر توی خانه دائم مشغول نواختن سازه حس خوبیه. همش فکر میکنی داری یک کنسرت رو لمس میکنی از نزدیک. ممنون به خاطر این حسی که توی خونه جاری میکنی رفیق(خانمم رو میگم )چون به هر حال رفیقیم دیگه. خانه ادمها یک حس غریبی در ادم بوجود میاره که با تمام دل کندن ها مبارزه کنی واقعا پابند میکنه ادم رو .انگار روح خونه نزاره...
-
یادداشت ترحیم
پنجشنبه 16 مهر 1394 18:09
چند وقت دیگر یعنی تقریبا کمتر از یک ماه دیگر 13 ساله میشود.نوجوانی شده برای خودش .اوایل فکر میکردم شاید دیرتر متولد شده اما بیشتر که فکر کردم او دقیقا همان موقع متولد شد که توی بیمارستان کنار یک کاج قدیمی داشتم چرتکه می انداختم که چند ساعت دیگر میتوانم پدرم را زنده ببینم . 13 ساله شده عقده ام را میگویم عقده پدر داشتن...
-
شب های بی خوابی
یکشنبه 12 مهر 1394 02:44
نلویزیون را روشن میگذارم کاملا مشخص است که خوابم نمیبرد. این تقریبا کار تمام شنبه ها وسه شنبه های این چند وقت است البته سه شنبه ها بیشتر.عزیز برای کلاس های دانشگاه و کلاس عود میرود تهران و من میمانم و یک خانه 50 متری سوت کور.تماشای فیلم وسریال های دانلود شده هم کمکی نمیکند حتی خواندن کتاب حتی سیگار کشیدن حتی با خودم...
-
اولین ها
چهارشنبه 8 مهر 1394 16:05
یادم می آید اولین وبلاگی که ساختم سال 80 بود گمانم .پرشین بلاگ.چقدر دوسش داشتم و ان روز ها تقریبا هر روز میرفتم واز کافی نت به روزش میکردم هنوز اینترنت خانگی به گسترگی امروز نبود و ثبت وقایع با اینترنت طاقت فرسای ان روز ها کار اسانی نبود. ان روز ها متن اولین یاد داشت خیلی برای مهم نبود فقط میخواستم بنویسم ولی امروز...