-
زندگی و چیزهای دیگر...
چهارشنبه 14 شهریور 1397 23:55
خیلی عجیب به روز مره گره خوردم. احساس میکنم که طول روز وقت کم میارم و شب با اضطراب از اتفاق های فردا خواب های اشفته میبینم.به همه چیز و همه جا و همه کس بدبینم.هر اتفاقی رو از زاویه بدش میبینم.قدرت تحلیلم پایین اومده.صبرم به شدت کم شده.وزنم دوباره داره میره بالا.خستگی زیادی رو حس میکنم.میون اهنگ ها یک دفعه بغضم میگیره...
-
باز جویم روزگار وصل خویش
چهارشنبه 14 شهریور 1397 10:29
بعد از یک هفته به خونه برگشتم... بریم برای یک روز طولانی ....
-
پیش از ما
یکشنبه 11 شهریور 1397 13:44
فقط میخوام بگم خیلی صفت ها پیش از ما وجود نداشته ما به اونها شکل و رنگ و لعاب دادیم... و انصافن اونقدری که صفت های بد به دنیا اضافه کردیم با صفت ها خوب بد کردیم و اونها رو کم یاب کردیم.
-
لشینگ اول هفته
شنبه 10 شهریور 1397 11:08
امروز گویا قراره به لش کردن بگذره. مادر قراره برای جمع و جور کردن خانه بردار وسطی بیاد و هنوز نیومده ...تا بیاد میشه چند تا سیگار ناشتا بگیریم و لش کنم و اهنگ گوش کنم.خونه رو هم ترکوندم و فعلا حال جمع کردن ندارم.چند تا کار ریز و درشت هم دارم که فعلا حال ندارم انجام بدم. سر صپی اومدم یه دوری توی وبلاگا بزنم.برام جالبه...
-
سفر ها مست و پاتیل
جمعه 9 شهریور 1397 23:59
پایه ثابت سفر های جمع و جور ما مست کردن و رقصیدن و عاشقی کردنه.این ترکیب جدید که از یکی از بچه ها یاد گرفتم و خیلی دوست دارم. تیکه کلامش برای مستی و لذت بردن اینه بریم عاشقی کنیم. یکم که بهش فکر کردم دیدم چه ترکیب جالبی.عاشقی کردن...عاشق مثل ادم های مسته انگار از همه چیز لذت میبره از دوری از نزدیکی از خنده از اخم و از...
-
مشاجره های تابستانی
سهشنبه 6 شهریور 1397 15:28
از دیر بازی ما چاک و دهن نداشتیم.البته تمام سعیمون رو میکردیم که از مشاجره نکنیم. مشکل از جایی شروع شد که سعی میکنی با ادب فتار کنی و کظم غیظ کنی یه عده فکر میکنن در دایره لغات ما کلمات خیلی محدود هستند پس سعی میکنن میزان سعه صدر ما رو بسنجن در این زمان استانه تحمل بعضی ها زیاد نیست مثل من و مدلی باهاشون رفتار میکنم...
-
سر صبح بی حالی
سهشنبه 6 شهریور 1397 09:40
خونه ی برادر کوچک تر رو باید تا اخر این هفته تحویل بدم.هنوز هیچکدوم از اساس ها فروش نرفته .این چند روز به هر دری زدم اما نشد. الان هم هم زمان که دارم دری وری مینویسم با مامان بحث سر این داریم که خونه رو تو موعدش تحویل بدیم یا زودتر یا دیرتر. یه شرس چیز ها فقط بیشتر من و عصبی میکنه مثل اینکه برادر کوچکتر مبلغی رو از...
-
این نیز بگذرد ...(یک جمله ی همیشه تکراری)
دوشنبه 5 شهریور 1397 02:38
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود... دائم برای تو.... این شعر بعد از خوندن چند تا کامنت یک دفعه به ذهنم اومد.این چند وقت بسیار بسیار گرفتار بود.یه ایراد بزرگ من این ه که نمی تونم رمز اکانت هام رو به خاطر بیارم به خاطر همین همیشه تو یاد اوری کامپیوترم گزینه ای رو میزنم که خودش اتوماتیک صفحه رو بیاره بالا.این دردسر وقتی بزرگ...
-
من نفرت انگیز
یکشنبه 28 مرداد 1397 01:19
بعد از پیوستن به گروه کارگردانی به عنوان دستیار اول قرار شد طراحی و اجرا دکور رو هم انجام بدم یکم که پیش رفتیم قرار شد بازیگردانی رو هم به عهده بگیرم.حالا از چند روز پیش کارگردان زمزمه این رو اومده که با بچه های فرم هم کار کن... یه چیزی درونم هست که وقتی اسم تاتر میاد وسط من لال میشم.میون این همه شلوغه حتی دلم نمی...
-
آن سفر کرده
یکشنبه 28 مرداد 1397 00:48
برادر وسطی رفت. فرودگاه امام.قسمت گیت فرودگاه و حسی که خیلی برام عجیبه. انگار همین دیروز بود. هم بازی کودکیم. کم دستم نزدیک به ده سال. یک عالمه درد سر ریز ودرشت. حالا من موندم و یک عالمه دغدغه من موندم و انگار بخشی از ذهن و دلم که ازم کنده شده من موندم و یک دنیا غم و غصه که حتی جرات گریه کردن و ناله کردن ندارم مبادا...
-
در حال طی شدن
دوشنبه 22 مرداد 1397 09:17
خیلی خسته ام و چرک سینوس ها که اود میکنه ادم رو روانی میکنه ... سردرد دارم چه سر دردی... خبر اول اینکه هنوز در ماشین و درست نکردم یعنی اصلا وقت نکردم... خبر دوم برادر وسطی داره طلاق میگیره ... از بد قولی همکار ها هم فعلا اعصابم خورده چند تیکه لوازمی که میخواستم رو هم گیر نیاوردم اجرا کار هم افتاد برای اواسط مهر و من...
-
افت های اجتماعی
دوشنبه 15 مرداد 1397 00:37
جامعه ایرانی بدترین مدل از جامعه در حال رشد که به شکل غم انگیز در حال فروپاشی بنیاد های اخلاقی. دلم میخواست بیشتر بنویسم ولی امشب اصلا حسش نیست
-
صبحانه کاری
چهارشنبه 10 مرداد 1397 13:42
از سر صبح که بلند شدم و خواستم برم دنبال در سمند که هر چی گشتم کیف پولم رو پیدا نکردم ...چند بار جاهایی رو که یادم اومد مرور کردم اخرین بار خونه علی آقاشون کنار مبل دیدمش. از خونه زدم بیرون و چند تا کار مزخرف رو رسیدگی کردم به نمایندگی مرکزی #بیمه_سینا زنگ زدم و یه چلنج یک ساعته داشتم و به نتیجه نرسیدم.اصولا در این...
-
ناگوار ها
دوشنبه 8 مرداد 1397 23:51
این روز ها اصلا شرایط خوبی برام سپری نمیشه... هفته پیش انگار بهم الهام شده بود و نتونستم به مهمونی که مادر زن بردار کوچکتر ترتیب داده بود برم و ماجرا به خوبی پیش نرفت. دعوا و زد و خورد و بعد تبعات اون که شکایت طرفین از هم نتیجه اش بود ... و امروز تصادف در شلوغ ترین روز هام...راننده زانتیا بدون اینکه من و ببینه کوبید...
-
خستگی های دوست داشتنی
شنبه 6 مرداد 1397 03:08
بعد از یک هفته بر گشتیم به خونه... اتفاقات عجیب روز های کاری عجیب تر در گرما و گاهی بی برقی. فضای هنر و تاتر که سال ها بود ارزوی تکرارش رو داشتم.پینهاد برای کار در سینمای هنر و تجربه و ... گاهی به این حرف چاپلین خیلی فکر میکنم "همیشه اخرش خوب تموم میشه اگر الان خوب نیست پس حتما اخرش نیست... تمام این ها هم دلیل...
-
خستگی و اتفاق های خوب
یکشنبه 31 تیر 1397 00:40
چند پینهاد کاری دنباله دار...خستگی و بدو بدو کردن های این روزها و بازاری که هر روز یه مسخره بازی در میاره . دیگه خسته شدم از بس گفتم به این و اون... یه پیشنهاد قشنگ داشتم که فعلا قبول کردم ولی نمی دونم تو این حجم از کار ها بتونم برسم بهش یا نه... بعد از کار بازنویسی نمایشنامه که برای حمید رضا انجام دادم.برای جشنواره...
-
پرانتز باز سکوت پرانتز بسته
چهارشنبه 20 تیر 1397 02:07
زندگی مشترک از یک جاهایی به بعد فقط طی میشود.وقتی بچه در کار نباشد اوضاع فرق میکند.مثلا وقتی از سر کار خسته و کوفته به خانه می آیی راحت دراز میکشی و کارهای دلخواهت را انجام میدهی کتاب میخوانی و فیلم میبینی.وقتی عصبانی هستی راحت فحش میدهی و نگران نیستی فرزندت یاد بگیرد توی خانه با شرت قدم میزنی و سیگار میکشی و کسی نیست...
-
خاطره بازی
چهارشنبه 20 تیر 1397 01:56
پارسال این موقع ها داشتیم اماده میشدیم بریم ارمنستان... یک سال گذشت تقریبا..یک سال سخت...برای من سال ها حد فاصل خاطره های خوب هستند... باید خاطره های بد رو فراموش کرد... یه تیکه کلام این روزا افتاده رو زبونم که میگم...وقتی کسی بهم میگه ببخشید با شوخی میگم میبخشم ولی فراموش نمیکنم... ولی گاهی وقتا نه میبخشم نه فراموش...
-
رستگاری با کمترین امکانات
دوشنبه 11 تیر 1397 03:41
بدون شک ما موجودات سخت جان هستیم.در بدترین شرایط اقتصادی و زیست محیطی و روانی روزمان را شب میکنیم و باز هم به اینده امیدواریم.اصلا مگر میشود بدون امید نفس کشید.ما ادم های لجبازی هستیم به زمین و زمان لج میکنیم به خودمان و ارزوهایمان به هرچیزی که دم دست مان باشد.یعنی اگر همین امروز به ما بگویند یک هفته فرصت داری و بعد...
-
بیرانوند های روزگار
پنجشنبه 7 تیر 1397 13:41
این پسر یکی از کسانی بود که کلا ازش خوشم نمی اومد.کلا از کسایی که فکر میکنن اگر سختی کشیدن کار مهمی انجام دادن خوشم نمی اومد و نمیاد ولی دلیل نمیشه بهش افرین نگم برای بازی خوبش برای تلاشش و برای مهار ضربه رونالدو که از ابتدای پیداشش ازش خوشم نمی اومد.من کلا اینطوری ام که بصورت دیفالت از بقیه خوشم نمیاد وقتی هم از کسی...
-
کدام ملیت کدام هویت کدام بذر؟؟؟
پنجشنبه 7 تیر 1397 13:02
در تمام دنیا "ما"وقتی از دهن یک سیاست مدار خارج میشه منظور مردم اون کشور نیستن اما اختلاف کشور ها در همین "ما" خلاصه میشه و هرچی تعبیر این ما به واقعیت نزدیک باشه پیشرفت در کشور بیشتر حاصل میشن و هستن کشورهایی که سیاستمارانش می گویند "من"... میگویند کوتاهی از "من" بوده عذر می...
-
دلار خو کن به تنهایی ...
دوشنبه 4 تیر 1397 01:29
این روزها استرس هی شب امتحان نهایی میاد سراغم...تپش قلب میگیرم...حالت طهوع...گاهی فراموش میکنم کارهای روزانه رو...مسیر خونه رو گاهی اشتباه میرم.وال میرم خونه قبلی بعد میاد خونه فعلی که تازه اساس کشی کردیم. من نه دلار انباشته دارم نه سکه ثبت نام کردم و دارم نه طلا نه هیچ کوفت و درد دیگه ای.پس انداز بسیار اندک اون هم...
-
پایان قصه شهرزاد/قصه ی همیشه عشق
سهشنبه 22 خرداد 1397 03:42
همین الان در جا به یه نفر فکر کن...به اولین نفری که فکر میکنی بیشتر فکر کن ، بیشتر... این جور وقتا میگن اولین نفری که بهش فکر میکنی عاشقشی ولی من میگم اولین نفری که بهش فکری میکنی همه رنج هاته. امشب نا خداگاه یاد پدرم افتادم ...مردی که وقتی به درد و رنج و بدبختی فکر میکنم اولین اسمی که میاد نوک زبون اسم پدرم ...من هیچ...
-
دنیای محشر یا دنیای حشری ها
دوشنبه 21 خرداد 1397 23:24
نمی دونم چقدر سریال یا فیلم های خارجی میبینید.اما یک تفاوت بیانی ساده در فیلم های عموما هالیوودی با سایر کشور ها وجود دارد ...عریانی... زبان عریان ...لحن عریان...نگاه عریان...تن های عریان...این برای مخاطب این تصور را ایجاد میکند که در خارج از مرز ها جایی وجود دارد که سراسر تفکر جنسی وجود دارد و مردها و زن هایش هر وقت...
-
بحث های سر کاری
دوشنبه 21 خرداد 1397 02:02
می خوام از این به بعد یکم راجع به مشتری هام بگم... خانواده "ف": مرد شغل قبلی من رو داره،در جوونیم.اپراتور پست های برق بصورت شیفتی...وقتی از گذشته می گویم با تعجب میگه پس چرا؟؟؟بعد حرفش رو غورت میده و میگه البته کار ازاد بهتره و من لبخند میزنم و میگم راضی ام از کارم نه به خاطر این که ازاده به خاطر اینکه خودم...
-
سیاه چاله های گم نام
یکشنبه 20 خرداد 1397 00:20
وقتی خبر خودکشی "آنتونی بوردین" رو که خوندم اول باورم نشد.بیشتر شبیه جک بود.ادم از معروف بودن و خوشحال بودن چه تصوری داره؟یکیش می تونه "بوردین" باشه.اشپز معروف شبکه سی ان ان امریکا.دائم در سفر و خوش گذرونی ...واقعا نمی فهمم و به قول مامان "خوشی زده بود زیر دلش"واقعا چی میشه که خوشی میزنه...
-
اینده نگری
جمعه 18 خرداد 1397 22:16
گاهی یه تصویر های محوی از اینده میاد توی ذهنم... مثلا فکر میکنم به اوایل دهه هشتاد سالگیم...یه پیرمرد اخمو که به هیچ حرفی نمی خنده اما دائما در حال بذله گفتن و تیکه انداختن و گل واژه گفتن...روی یک تخت با یک ملافه سفید تمیز روی در یک بیمارستان در غرب المان دراز کشیدم یه پرستار خوش هیکل و سور و بور داره برام یه رمان...
-
سختی های سمج
یکشنبه 13 خرداد 1397 23:45
نمی دونم تا حالا دقت کردین یا نه ولی دو تا تفاوت عمده بین روزهای خوب و روزهای بد وجود داره.این تفاوت در سمج بودن و لجوج بودنشونه روزهای خوب بی ادعا هستن میان تو رو خوشحال میکنن و اروم رد میشن و میرن و منتظر میشن تا اگر باز امکانش بوجود اومد باز هم بیان و تو رو خوشحال کنن اما روز های بد وقتی میفهمن که شما حالتون بد شده...
-
تا کی غم این خورم که فردا چه کنم؟؟؟
شنبه 29 اردیبهشت 1397 12:25
شنبه ها معمولا اگر اتفاق خاصی پیش نیاد برای من عموما روزهای خوب هستن.البته به جز این روزها. میخوام یه شرح واقعه بدم که یادم نره و این هیچ ربطی به شنبه و امروز تقریبا نداره. 16 سال پیش ما یه خونواده بودیم که خیلی مثل بقیه خونواده ها نبود.پدرم که مرد برای من که ان روزها 19 سال داشتم و فرزند ارشد بودن انقدر ها سخت...
-
فوتبال
سهشنبه 25 اردیبهشت 1397 22:26
لعنت به این فوتبال ... سکته نکنم خوبه...