-
وقتی اشتها نداری ولی دلت غذا میخواد یا دوگانه گی بی شخصیت ذهن
چهارشنبه 17 بهمن 1397 14:30
ساعت یک کار و تعظیل کردم که یه چرت بزنم اخه دیشب خیلی دیر خوابیدم مجبور شدم برم شهرداری و تا همین الان درگیر بودم اومدم خونه و نهار نداشتیم قبل از اومدن توی راهرو بوی یه غذایی می اومد که خیلی هوسم انداخت ولی احساس گرسنگی نداشتم.الان هم همینطوره درعین حال که گرسنگی دارم ولی اشتها ندارم.دلم میخواد بخوابم ولی باید تا یک...
-
وسط هفته ی پر از خستگی
دوشنبه 15 بهمن 1397 23:19
دوشنبه شب که میشه من حالم به شکل عجیبی خوبه.یه سرخوشی احمقانه ی جامونده از یه خاطره ی نمی دونم کی. با اونکه اوضاع مارتن کاری هنوز نرمال نشده و فشار کاری زیادی دارم این روزا ولی میشینم و برنامه هفت و میبینم وحسرت دیدن فیلم در ایام جشنواره رفت برای سالی که نمیدونم کی.اگر امسال برم که معلوم نیست کی بر گردم و زنده باشم و...
-
حرفی که نمیزنم
شنبه 13 بهمن 1397 22:34
من کلا ادم پر حرفی هستم.مثلا یکی میاد باهام درد ودل کنه اینقدر من حرف میزنم که طرف اصل حرف و دردش یادش میره. وقتی مست میشم هم خیلی بیشتر حرف میزنم البته اگر فاز غم نگیرم و نرم یه گوشه برای خودم گریه کنم یا فاز شادی بگیرم و مدام رو دور رقصیدن باشم. حواسم پرت شد واصل حرفم یادم رفت ولش کن... یه چی گفتم که یه چی گفته باشم.
-
جمعه هایی که به حساب نمی آیند
جمعه 12 بهمن 1397 23:19
دیشب با مستی وصف نشدنی از مهمانی به خانه برگشتیم و سرازیر شدیم در رخت خواب.صبح زود بیدار شدم که به کاری برسم و توی دلم داشتم شادمانی میکردم که حالم بد نشده و کمی هم غر میزدم که این صبح جمعه چقدر مسخره است که باید سر کار بروم و کمی هم استرس کاری داشتم که میشود کار را تا اخر هفته تحویل داد یا نه که حالت تهوع سراغم امد و...
-
زندگی به شرط خستگی
چهارشنبه 10 بهمن 1397 23:00
یک مزیت کار زیاد خستگی بدنی است.خستگی بدنی به من یاد اوری میکند که هنوز توان دارم هنوز زنده ام و اندام حیاتی ام دقیق و بی کم کاست کارشان را انجام میدهند. فارق از ذهنی که این روز ها درگیر تر از همیشه است و خستگی بدنی ام را چند برابر میکند،وقتی کار مکینم اصلا حس نمیکنم که سنم بالا رفته و توانم کم شده وقتی اراده میکنم...
-
تمرین های تنهایی
دوشنبه 8 بهمن 1397 00:40
من سال ها درگیر او بودم من دائما دلواپسش هستم با واژه ها جادوگری میکرد میگفت من تنها کسش هستم او مثل دریا پر تلاطم بود من مثل یک برکه پراز پوچی من مثل عطری سرد و مصنوعی او گرم و شیرین مثل "بای گوچی" پ.ن:عطر"بای گوچی" یه عطر زنونه ست که گویا خیلی معروف هم هست. سعی کردم لحن شعرهام کمی عوض بشه و اگر...
-
گیج گنگ یعنی من
شنبه 6 بهمن 1397 18:38
معمولا نزدیک به روزهای پایانی سا حجم کار ها و سفارش ها زیاد میشه و خوب امسال چون دست تنهام و برادر وسطی نیست از قبول سفارش ها به معذوریت افتادم .مجبورم یه سری کار ها رو رد کنم.همین تنها بودن سر کار ها هم بی حوصله و بی انگیزه میکنه ادم رو.مجبورم برای طی شدن ساعت ها حین کار موزیک بزارم و این چند وقت هم قفلی زدم روی اهنگ...
-
خلسه های غیر توصیف
پنجشنبه 4 بهمن 1397 23:19
نگم براتون که الان چقدر مستم.... جاتون خالی رفتم یه تگری زدم و اومدم.الان تغریبا در بهترین حالت بعد از مستی ام.البته همون طور که مشاهده نمیکنید تمام تلاشم رو میکنم که اشتباه ننویسم.امروز دو تا از دوستامون بهمون خبر دادن که دو قلو بچه دارن. نمی ددونم نا خدا گاه چرا ایقندر خوشحالم. عینکم رو عوض کردم.تغریبا میشه گفت بعد...
-
یک جا نشینی
سهشنبه 2 بهمن 1397 01:50
مثل کولی ها شدم.یکم میرم تو وبلاگام مینویسم یکم میرم توییت میکنم یکم میرم اینستا استوری میکنم یکم میرم هیچ کاری نمیکنم. هیچ جوری ،اونجوری که میخوام اروم نمیشم. یه ایرادی هست.یه جای کار میلنگه.قطعا که میدونم کجاست وچی . ولی راه حلش هرچی که هست انگار من نمیخوام حل بشه.اینقدر این سال ها توی استرس وول خوردم شده مثل تب...
-
مادر شبیه پدر یا یک موجود دوگانه شدیدا تنها
شنبه 29 دی 1397 22:27
مادر من یک ادم متفاوت از ادم های دیگه ست.با تمام مادرهایی که دیدم فرق میکنه.در نوع خودش منحصر به فرده.وقتی پدرم مرد 36 سالش بو.یادم میاد چهلم پدر که تموم شد یه روز که برادرا مدرسه بودن بهم گفت میخوای چی کار کنی.اون سال کنکور داده بودم و پتروشیمی اصفهان قبول شده بودم و شدیدا سر دو راهی که چه کار کنم.بهش گفتم میخوای چی...
-
حوالی هوای افتابی
جمعه 28 دی 1397 23:39
امروز بعد از دو روز باران مدام یک افتاب بی رمق اسمان را روشن کرده بود. کم کم که هوای رو به تیره گی شب میرفت سرمای استخوان سوز کویر رخ نمایان کرد.داشتم زیر نور افتاب کم رمق قدم میزدم ،یک جایی و منتظر یک کسی بودم که شفاف بودن اسمان عجیب فکرم را درگیر کرد. باید ابری بشی بعد بباری مدتش مهم نیست شاید روز ها شاید هفته ها...
-
مستی و ویژگی های منحصر به فردش
چهارشنبه 26 دی 1397 23:03
خوب امشب هم حال خوب و مدیون وحید هستم بعد از مدت ها.این اهنگ رضا صادقی هم مثل این چند وقت اخیر رفته رو مخم.مستم و منقلب و مضطرب. اگر اتفاق خاصی نیافته عید امسال رو ایران نیستم.هم دلهره دارم هم نگرانم هم خوشحالم. دارم یه لیست تهیه میکنم از چیز هایی که میخوام ببرم با خودم.قطعا مهمترینش همین لبتاب که خیلی شب ها رو باهاش...
-
موجودات تربیت پذیر
سهشنبه 25 دی 1397 16:54
انسان ها تربیت پذیر ترین موجودات روی زمین هستند. هر چیزی که یادشان بدهی همان را پس میدهند فقط باید دقت کنیم که از چه روش برای یاد تربیت کردن استفاده میکنیم. مثلا برای وفا داری و عشق باید واقعا روش های درست رو رفت وگرنه نتیجه مطلوب در تربیت حاصل نمیشه. این نظری بود که مدت ها تو ذهنم بود و فقط میخواستم بنویسمش
-
اهنگ های غمگین
دوشنبه 24 دی 1397 20:32
اوضاع خونه فضای سنگین اهنگ های تخمی و تخیلی که حال دلم میخواد.یه مشت اهنگ زجه موره و غمگین.از قمر و گلپاتا چاووشی و یگانه و بمانی و یه مشت بند تمون و این گروه مروه های دوزاری. سرماخوردگی هم که مزید بر علت شده و حال من این روز ها با یک کلمه قابل توصیفه..."گریز" از همه چیز و همه کس.از جمع ها از تکی ها از خوشی...
-
تمارض بی تمارض
شنبه 22 دی 1397 10:34
بعد از مدت هافیلمی که منتظرش بودم اومد. تمارض عبد آبست.فیلم یک داستان مارپیچ گونه است.تعلیق و هیجان و غافلگیری را با هم دارد.خیلی نمیشود گفت بازی ها فوق العادست ولی یکدست و باور پذیر است.موسیقی شاهکار از یک ادمی که شخصیتا خیلی ادم بدرد بخوری نیست(شما بگذارید پای اینکه در دنیای واقعی طور دیگری دیدمش).فضای فانتزی و جالب...
-
فیلم بازی دی ماه
جمعه 21 دی 1397 18:04
The.Bachelors.2017 یک درام بی هیجان و ارام .از انها که بعد از چند دقیقه میدانی فقط باید دیاوگ ها را بخوانی و منتظر یک سری اتفاقات باشی.فیلمی که دیدنش خیلی خوب است اما ندیدنش هم چیزی را از شماکم نمیکند.بازی های تقریبا روان و یک دست بدون اغراق. داستان در مورد مردیست که بعد از 33 سال زندگی مشترک همسرش را از دست...
-
ممنون اقای جمالزاده
دوشنبه 17 دی 1397 20:20
خبر کوتاه بود و عجیب: "فرهیخته گرامی سلام،داستان شما با موفقیت به بخش مسابقه نخستین جایزه ملی جمالزاده راه یافت..." اصلا فکرش را نمیکردم که بین 1000 نفر جزو 70 نفر اول باشم یعنی نه اینکه کار ضعیف بود بیشتر خیلی امیدوار به شرکت نبود و حوصله اش را هم نداشتم . خیلی وقت پیش حتی برای جایزه ها و بردنش برنامه...
-
خانه ای که جک ساختThe House That Jack Built
چهارشنبه 12 دی 1397 03:16
The House That Jack Built 2018 یکی از ژانر های مورد علاقه ی من ژانر های جنایی و فیلم هایی که میخوام سر از راز درون این ادم ها در بیارم. اگر دنبال یه فیلم پر از دیالوگ های دیوانه کننده و فلسفی وخودشناسی هستی حتما این فیلم و ببین. انگار همه ی ما درونمون یه قاتل سریالی داریم و البته جز کشتن فرصت ها کار دیگه ای ازش بر...
-
کشور بازنده ها...
شنبه 8 دی 1397 15:18
امروز یه چیزی به نظرم رسید و اون اینکه چرا توی این کشور همه دلشون میخواد برنده باشن. بهت راه ندن که خودشون اول راه بگیرن. توی صف ها با حقه بازی برن جلو تر تا حتی اگر شده از یه نفر هم جلو بزنن پول بقیه رو بالا بکشن و حد اقل چند میلیونی از بقیه ادما جلو تر باشن اینجا کشور بازنده هاست دائم در حال باختنیم. حکومت بزرگ ترین...
-
بماند برای بعد
شنبه 8 دی 1397 15:16
حرف هامون رو زدیم و قرارهامون رو گذاشتیم. قرار شد هرچی داریم و به پول تبدیل کنیم و من برم ینگه دنیا و اون هم بعد یکسال ونیم دیگه اگر نخواست برای ارشد بخونه پاشه بیاد.تا قبل عید باید کارهام و ردیف کنم.خیلی کار دارم اونقدر که نمیدونم باید چکار کنم.خسته شدم از بلاتکلیفی میخوام برم و یه زندگی دیگه رو شروع کنم یه جور دیگه...
-
فوقع ما وقع
جمعه 7 دی 1397 12:14
بعضی ها ذاتا پیش بینی کننده بدنیا میان.مثلا چند روز پیش با صمیمی ترین دوستم راجع به اتفاقی حرف میزدیم و اون بهم هشدار داد که این حتما فلان اتفاق خواهد افتاد و شر خواهد شد. گاهی ادم حرصش میگیرد که این ادم ها چرا اینقدر خوب میتوانند تحلیل کنند و وقتی تو این ادم ها را کنارت داری چرا باز هم مسیر اشتباه را انتخاب...
-
شب
پنجشنبه 6 دی 1397 12:16
یه فراخوان ادبی برام اومده با موضوع شب . فکر میکنم شب ،یه سبک زندگیه یعنی میشه بصورت مستقل اعلام جودیت کنه.شب دقیقا برای من هر زمانی که خورشید به وضح دیده نمیشه.مثلا اگر صلات ظهر باشه و هوا ابری طوری که خورشید دیده نشه برای من شب محسوب میشه.عموم روزها با خورشید میونه ی خوبی ندارم.از روشنایی فراری ام.البته شاید به خطر...
-
چیزی شبیه به اگاهی ازار دهنده
دوشنبه 3 دی 1397 16:25
توی جلسات ان ای که مربوط به ترک اعتیاده بارها و بارها شرکت کردم به عنوان یک به اصطلاح معتاد البته از نوع اعتیاد به مواد مخدر. اولین درس:هرگز نمیتونی ادای یک معتاد رو در بیاری دومین درس: هیچوقت نمیتونی مثل یک معتاد بازی کنی پ.ن:معتادینی که من دیدم در هیچ فیلم وسریالی ندیدم... سومین درس :تکرار یک اشتباه با فکر رسیدن به...
-
بی هیچ انتظاری
دوشنبه 3 دی 1397 00:24
از اولش که هیچقوت قرار نیست بد تمام شود.گاهی هر کاری هم که بکنی بد تمام میشود.پس بی خیال اینده اخرش هرچی بشه فرقی نداره.من خیلی وقته هیچ انتظاری از اینده ندارم
-
جایزه جمالزاده
پنجشنبه 29 آذر 1397 15:04
داستان اخر رو در اخرین لحضان به جشنواره ارسال کردم. این روزها خیلی هوش وهواس درست و حسابی ندارم.اتفاقاتی رقم خورده که حتی بیانش هم کمی مرا دکار لکنت میکند. دارم توی ذهنم برنامه هام و تغییر میدم.توی ده روز گذشته چندین نفر در مورد صدام و اینکه چرا دنبالش نمیرم بهم گفتن و خوب بعید نیست که کلاس های دوبله رو پیگیی کنم...
-
روزهایی که عجیب غریب شده اند
چهارشنبه 28 آذر 1397 01:53
اینروزا در حال یک انقلاب درونی هستم.دارم محال ها را طلب میکنم. بعضی اتفاق ها حتما و قطعا رخ میدهند ولی زمانش معلوم نیست مثل محرض شدن خریت این روزام ولی به احمقانه ترین شکل ممکن نمی خوام نا دیده بگیرم . بستنی کاکائویی ام را گاز میزنم و با لبخند مینویسم.بعضی خریت ها آی میچسبد آی میچسبد
-
گاهی
سهشنبه 27 آذر 1397 01:49
گاهی شرایطیست که ناچاری از گناه اونقدر گناه کردم که میتونم ادعای پیامبری بکنم
-
خریت مزمن
شنبه 24 آذر 1397 22:41
از اول نباید این راه و می رفتم ولی دلم میخواد
-
لذت مسیر
یکشنبه 18 آذر 1397 15:09
راه های اشتباه همیشه قشنگ ترین منظره ها رو دارن جوری که نمی خوای ازش برگردی گاهی میدونی این مسیر تو به جایی که میخوای نمی رسونه ولی این جذابیت لامصب هی بهت میگه حالا بزار برم شاید تهش با جای خوبی رسید. راه های اشتباه قطعا ادم رو به یه مقصدی میرسونه اما کی میدونه چی در انتظار ادمه؟ من خدای رفتن مسیر های اشتباهی ام.یعنی...
-
اذر پر تشویش
دوشنبه 12 آذر 1397 17:04
بعد از برگشتن از سفر کویر و رفتن به سفر جنگلی وبعد برگشتن بقا سرقت منزل رفیق هم پیاله مان مواجه شدیم.حال بد حال بد و حال بد. یه سری دیگه اتفاقات هم افتاد که واقعا وصفش برام ممکن نیست و ترجیح میدم پیش بره تا ببینم اخرش چی میشه... حس گنگی و گیجی بدی دارم...دلم میخواد یک هفته بی هیچ دردسری بخوابم